طنزوسرگرمی

فریب

فریب
میگویند زمانی درهامبورک المان شخصی بنام مندلسون که بسیار زشت روی و عجیب الخلقه بود و قدی کوتاه و قوزی بد شکل بر پشت خود داشت با تاجری اشنا شد که دختری بغایت زیباروی ودوست داشتنی بنام فرمتژه داشت و مندلسون یک دل نه صد دل عاشقش شد ولی فرمتژه به عشق مندلسون توجهی نداشت…!
مندلسون به هنگام باز گشت به شهرش تصمیم گرفت آخرين تیر ترکش خود را به کار گیرد و لذا به پیش دختر رفت وبا او به گفتگو پرداخت. دختر که از زيبايي به فرشته ها شباهت داشت، ابداً به او نگاه نکرد و قلب مندلسون از اندوه به درد آمد. مندلسون پس از آن که تلاش فراوان کرد تا صحبت کند، با شرمساري پرسيد :
– آيا مي دانيد که عقد ازدواج انسانها در آسمان بسته مي شود؟
دختر در حالي که هنوز به کف اتاق نگاه مي کرد گفت :
– بله، شما چه عقيده اي داريد؟
– من معتقدم که خداوند در لحظه تولد هر پسري مقرر مي کند که او با کدام دختر ازدواج کند. هنگامي که من به دنيا آمدم، عروس آينده ام را به من نشان دادند و خداوند به من گفت: “همسر تو گوژپشت خواهد بود”
درست همان جا و همان موقع من از ته دل فرياد برآوردم و گفتم:
“اوه خداوندا! گوژپشت بودن براي يک زن فاجعه است. لطفاً آن قوز را به من بده و هر چي زيبايي است به او عطا کن” فرمتژه سرش را بلند کرد و خيره به او نگريست و از تصور چنين واقعه اي بر خود لرزيد. او سال هاي سال همسر فداکار موسي مندلسون بود.
نتيجه اخلاقي :
دخترها از گوش فریب مي خورند و پسر ها از چشم!
نمایش بیشتر

مدیر سایت

من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق / چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست..! "حافظ" ......؛ نام و نام خانوادگی:حسین شعبانی مژدهی ؛ شغل: آزاد؛ تحصیلات: لیسانس در مهندسی؛ متاهل و پدر ؛ علاقمند به طبیعت گردی و کوهنوردی و عکاسی ومستندکردن تجارب نزدیک به هفت دهه پیمایش در این محنتگه خاکی..

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا