جبران خلیل جبران
-
سگ دانا
سگ دانا: یک روز سگِ دانایی از کنار یک دسته گربه می گذشت .وقتی که نزدیک شد و دید که…
بیشتر بخوانید » -
برش کتاب
قربانی
قربانی: وقتی حیوانی را ذبح می کنی ، در دل خود به قربانی بگو:نیروی که فرمان کشتن تو را به…
بیشتر بخوانید » -
امثال و حکم
حکایت من و مترسک
حکایت من و مترسک: یکباراز مترسکي سوال کردم: آيا از تنها ماندن در اين مزرعه بيزار نشدهاي؟ پاسخم داد: در…
بیشتر بخوانید » -
برش کتاب
دیوانه خانه
دیوانه خانه: در باغ دیوانه خانه ای، جوانی رنگ پریده و جذاب و شگفت انگیز را دیدم .بر نیمکتی کنار…
بیشتر بخوانید » -
برش کتاب
و اکنون با تو بگویم که کار با عشق چیست
و اکنون با تو بگویم که کار با عشق چیست: کار با عشق آن است که پارچه ای را ببافی…
بیشتر بخوانید » -
برش کتاب
این چشم یک جای کارش خراب است
این چشم یک جای کارش خراب است: چشم یک روز گفت” من در آن سوی دره ها،کوهی را می بینم…
بیشتر بخوانید » -
عکس و فیلم
بهاردرزمستان
بهاردرزمستان اگر زمستان بگويد : بهار در قلب من است، چه كسى زمستان را باور مى كند؟ در هر نقطه…
بیشتر بخوانید » -
امثال و حکم
انهدام تمدنها
انهدام تمدنها: برای انهدام یک تمدن سه چیز نیاز است: ۱-خانواده ۲-نظام آموزشی ۳-الگوها برای اولی منزلت زن را باید…
بیشتر بخوانید »