اجتماعی
هرکسی از ظن خود شد یار من
هرکسی از ظن خود شد یار من:
دکتر رضا براهنی در خاطره ایی می گفت:
یک روز در سالهای دهه شصت ،جلوی دانشگاه بودم یک آقای متشخصی آمد جلو و زیر گوشم گفت: معین ششصد تومن. خیلی خوشحال شدم و تعجب کردم. فرهنگ شش جلدی معین، هر جلدش می شد صد تومن!خیلی قیمت خوبی داده بود!! به طرف گفتم می خواهم.
با هم وارد پاساژی شدیم. در گوشه ای دور از چشم، نوار کاست معین خواننده را از جیبش در آورد و یواشکی به من داد وگفت تاندیدنت یه جایی قایمش کن!
هرکسی از ظن خود شد یار من