اسفند
۱/۱۲/۳۹
دستم بگرفت وپابه پابُرد!.
۱/۱۲/۴۹
دراتاقی کاه گلی بدون مبل نشسته روی حصیر با گرمای چراغ علاءالدین وبخاری هیزمی دستسازموسوم به کله،زیرنورکورسوی چراغ نفتی درمیان انبوه اعضای خانواده، نوشتن مشق شب همراه باشنیدن اخبارویا برنامه گلهاوگاهی سحرگاهان دعای سحرسیدجوادذبیحی ازطریق رادیوی قوه ایی سه موج!
۱/۱۲/۵۹
جنگ،آژیر،بحث های پرشورسیاسی باهمکلاسی هادرخوابگاه دانشجویی و..امریکا
۱/۱۲/۶۹
کارو سعی وتلاش به امیدسازندگی وعمران و آبادانی برای فردایی بهتر والبته..امریکا
۱/۱۲/۷۹
درآرزوی آزادی،دمکراسی،اندکی بهبود اوضاع اقتصادی وکماکان… امریکا
۱/۱۲/۸۹
شعار،ریزگرد،بحران آب،بحران زباله،دروغ،تزویر،ریا،نیرنگ،بیعدالتی،خسته از کار،خسته ازخود،خسته ازهمه کس ولی..امریکا
۱/۱۲/۹۹
ویروس،میکرب،انگل،آقازاده،آفت،ژن خوب،بیماری،ماسک دوم،امنیت،گرانی،فقر،بیکاری،فساد،اختلاس ،تحریم،تورم،کودکان کار،کارتن خواب،گورخواب،زباله خوار،همچنان..امریکا
فزونترازنیم قرن دراین منزلگه محنت زیسته ام.خوشترین ایام زندگیم همان اتاق کاه گلی و چراغ علاءالدین ورادیوی قوه ایی ومشق شب بود.همان دورانیکه کم کم دریکی ازهمین روزهای اسفند منتظرسورپرایزسالانه پدربودیم.صبحی از خواب برخیزد،برنجهارادرگونی بریزد ودستمان را بگیردسواراتوبوس هندلی دماغدارکند که تاشهرچندبارخاموش میشد.برنج را بفروشد،اول به حمام عمومی ببردمان بعد لباس فروشی با آن لامپهای مهتابی گردرنگارنگ که فروشنده نگاهی به قدوبالایمان بیندازدوبعدبا چوب میخ دارش یکدست کت وشلوارازآن بالا به پائین بکشدوبا پیراهنی به تنمان کند .بعدنهاری که میهمان پدر بودیم به واویچکا که اکنون خوراک کثیفش میخوانندوکف دستی بربری گرم وقاچی پیاز.
اکنون دستمان پربودودلمان گرم وسرمان مملواز آرزوها،راهی منزل میشدیم،اول ازهمه شلواررازیرخروارهارختخواب قرار میدادیم تا خط اتویش تاروز اول عیدحفظ شود.
بهترین دوران زندگی
بهترین دوران زندگیمان همان چهارشنبه سوری ها بود.همان شوروحال مادردر پختن نان محلی و حلوای پونه ایی سبز و زرد،عطردلفریب شیرینی قورابیه پنهان شده درصندوق برنج مخصوصا آن ژله شیرین وسطش،همان لحظه تحویل سال و دعای مرحوم راشد و شنیدن صدای توپ وبعد صحبتهای شخص اول مملکت وبازخوانی مختصرکارنامه سال قبل ومروربرنامه های سال نو.
همان عیددیدنی ها وعیدی گرفتنها وتکالیف عید و سیزده بدرهای رویایی.
اسفند برای مانیم قرنی ها،هم دردناک است که خاطرات و خاطره سازانش جملگی رخت بربستندوهم لذت بخش وجالب که پلی به دوران شیرین گذشته است.
ای دبستانی ترین احساس من
باز گرد و مشق ها را خط بزن
روزگارتان بی محنت
پارس گیلدا
اسفند