نگاهی به فرگشت خود:
در بین همه موجودات زنده،این فقط انسان است که دوران طفولیتش طولانی و مستلزم رسیدگی طولانی مدت والدین است.فرزندان بقیه موجودات به فاصله کوتاهی بعد از تولد،قابلیت راه افتادن داشته و نیزمیتوانند در کنار مادرشان،شکار کردن و دفاع را بیاموزند.حتی پرندگان و گربه سانان و…که به ظاهر،دوران طفولیت طولانی تری نسبت به اسب و فیل و…دارند،بازهم در مقایسه با آدمیزاد دارای دوران طفولیت کوتاه تری هستند.همچنین به غیر همه موجودات که وظیفه نگهداری و پرورش کودک با مادر است این فقط انسان است که پدر نیز به نوعی در پرورش و نگهداری کودک،نقش ایفا می کند.
چرا؟
دلیل این موضوع برمی گردد به دوران فرگشت انسان خردمند که عادت نیاکان نئاندرتال خود مبنی بر راه رفتن با چهار دست و پا را ترک گفته و به راه رفتن با پاها روی آوردند.در این مرحله برخی از توانمندی ها آدمیان شامل دفاع کردن و شکار کردن و… بهبود یافت و البته برخی از توانمندی ها نیز از دست رفت.راه رفتن روی دو پا در فیزیولوژی بدن انسانها و شکل لگن و ستون فقراتشان تاثیر گذاشت(بیماری های آرتروز ودیسک و…محصول این دوره از فرگشت است).در این مرحله اما مادران با توجه به تغییرات بدنی خود،دیگر قادر نبودند به همان سهولت قبلی وضع حمل کنند.بسیاری از آنها قادر به زایمان فرزندان خود با سرهای بزرگ و بدنی تکامل یافته نبوده و موقع زایمان،جان میدادند.و این فرزندان ناقص و نارس بودند که وضع حملشان راحتتر و در نتیجه بقای مادر،کمتر در مخاطره قرار می گرفت.
در این مرحله،الزامات بقای نسل انسان خردمند ایجاب می کرد که نوزادان ناقص متولد شده،بیشتر مورد مراقبت و رسیدگی مادرانشان قرار گیرند و وظیفه شکار و تامین تغذیه را پدران که از نیروی بدنی قویتری برخوردار بودند بر عهده گرفتند.نیز نگهداری از نوزادان ناقص تا مرحله رد شدنشان از آب و آتش مستلزم کمک و همیاری دیگر مادران که تجربه بیشتری داشتند بوده است.
تلاش و تدبیر برای بقا
این ضرورت از دلایل اصلی واولیه اجتماعی شدن انسان خردمند بوده است.
نقل به مضمون از کتاب انسان خردمند نوشته یووال نوح هراری
نگاهی به فرگشت خود