آزمون جیب بری:
کتاب گوژپشت نتردام را ویکتور هوگو ۲۰۰ سال قبل نوشته است.
در بخشی از این شاهکار ادبی جهان میخوانیم که شاعر و نمایشنامه نویس معروف،عاشق دختر کولی هنرمندی میشود و در پی تعقیبش در کوچه پس کوچه های تاریک پاریس،اسیر تبهکاران میگردد.از آنجائیکه پولی نداشته که جهت خلاصی خود به خلافکاران بدهد،تبهکاران اورا برای محاکمه نزد پادشاه خود میبرند.
در آنجا،او پادشاه را می شناسد و میبیند که همان گدای مفلوک افلیجی ست که صبح به هنگام نمایش نمایشنامه در تالار مرکزی میدان اعدام شهر،مراسم را به هم زده و درخواست کمک کرده بود.خوشحال میشود و خودش را به اعلیحصرت یعنی همان گدای صبح معرفی میکند و با یادآوری کمک خود به وی درخواست خلاصی میکند!.
ولی جواب میشنود تنها در یک صورت اینکار امکان دارد.اینکه او هنری داشته باشد که به درد آنها بخورد.در اینجا نمایشنامه نویس هنرش یعنی نمایشنامه نویسی و شاعری را به رخ پادشاه خلافکاران می کشد!.پادشاه می گوید این هنر شماست وبه درد من نمی خورد.تو با این هنر نزد ما محکوم به اعدامی.همانگونه که هنر ما دزدی و جنایت است وبا هنر خود،نزد شما محکوم به اعدامیم!.
در نهایت پس از کش وقوسهای فراوان،نمایشنامه نویس می پذیرد که آزمون جیب بری بدهد اگر پذیرفته شد زنده بماند و در بین خلافکاران مشغول به کار شود و گرنه اعدام شود!.
آزمون جیب بری