بخشش:
هرکس چیزی را میبخشد که از آن بیشتردارد!.
نقل است ، مردی خانه ای بزرگ و زیبا خرید که حیاطی بزرگ با درختان میوه داشت. در همسایگی او خانه ای قدیمی بود که صاحبی حسود داشت.او همیشه سعی می کرد اوقات او را تلخ کند .با گذاشتن زباله کنار خانه اش و ریختن آشغال آزارشمی داد .
یک روز صبح خوشحال از خواب برخاست و همین که به ایوان رفت دید یک سطل پر از زباله در ایوان است . سطل را تمیز کرد ، برق انداخت و آن را از میوه های تازه و رسیده حیاط خودپر کرد تا برای همسایه ببرد .
وقتی همسایه صدای در زدن او را شنید خوشحال شد و پیش خود فکر کرد این بار دیگر برای دعوا آمده است . وقتی در را باز کرد مرد به او یک سطل پر از میوه های تازه و رسیده داد و گفت :
” هر کس آن چیزی را با دیگری قسمت می کند که از آن بیشتر دارد ….!! “
میگویند حاتم طایی که در تاریخ ما ایرانیان به بخشندگی مشهور است برادری داشت که خیلی دوست داشت مثل حاتم به بخشندگی مشهور شود ودر این راه خیلی هم تلاش کرد ولی موفق نمیشد.یک روز مادرش به او گفت تو نمیتوانی مثل حاتم باشی!.حاتم مادرزادی بخشنده بوده است.او در کودکی هم وقتی در حال شیر خوردن بود همینکه تورا میدید پستانهایم را رها میکرد تا تو بخوری…!
بخشش