دعا کنیم سیزده بدر باران ببارد!
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر،من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم(استاد شهریار)
دعا کنیم سیزده بدر باران ببارد!
اگر یک فیل اسباببازی پلاستیکی را همزمان با یک فیل غولآسای زنده در طبیعت رها کنیم و ۲۰۰ سال بعد نزد آنان بازگردیم، اثری از فیل زنده نخواهیم یافت. او سالها پیش بزرگ شده، تشکیل خانواده داده، صاحب فرزند و گله شده، مرده و کاملاً پوسیده است. اما اگر خوب بگردیم میتوانیم فیل پلاستیکی را پیدا کنیم.
یک بطری نوشابه، لیوان یک بار مصرف یا یک فیل پلاستیکی برای تجزیه شدن به ۵۰۰ سال زمان نیاز دارند. بنابراین وقتی آنان را در دامن طبیعت رها میکنیم، برای چند قرن چهرهٔ طبیعت را مخدوش کردهایم.
روز طبیعت؟!
باید معترف باشیم که بسیاری از ما مردمانی هستیم بیتوجه به طبیعت اطرافمان به گردش که میرویم مترصد یافتن جایی هستیم بدون هیچ زبالهای. خوب میگردیم، هرجا که زباله میبینیم، اخمهایمان در هم میروند و بینی خود را میگیریم. فراموش میکنیم که آن زبالهها از خود ما هستند. در نهایت پهنهای بکر و دست نخورده مییابیم. زیر سایهٔ درختانش آرام میگیریم. تنی به آب میزنیم .چند ساعت بعد با خاطرهای خوش تفرجگاهمان را ترک می کنیم. اما پس از رفتن ما دیگر آن پهنه بکر نیست. با شاخهٔ درختانش هیزم درست کردهایم. زبالههای خود را برای چند قرن در آنجا به یادگار نهادهاییم.رود را آلوده کردهایم و از یاد ما رفته آتشی که افروختهاییم را خاموش کنیم.
چرا زباله های را در طبیعت رها میکنیم؟
چرا هنگامی که به دامان طبیعت می رویم زبالههایمان را در آنجا رها می کنیم؟. مگر یک بطری خالی، یا چند کیسه پلاستیکی چقدر وزن دارند یا چه حجمی را اشغال میکنند که از بازگرداندنشان سر باز می زنیم؟.
چرا هنگامی که کودکان ما زبالهای بر زمین می ریزند مانند هنگامی که ناسزایی را بر زبان جاری میکنند مورد ملامت قرار نمیگیرند؟. چرا به آنان یادآور نمیشویم که این عملشان هم مانند ناسزاگویی ناپسند است؟.
همه فرزندانمان را دوست داریم. بهترینها را برایشان آرزومندیم. آنها هم حق دارند سالها بعد بهمراه دوستانشان گهگاه از هیاهوی شهر به لب یک رود یا پهنهٔ یک دشت پناه ببرند. چرا با بیتوجهی آنها را از طبیعتی که به امانت در دستان ماست محروم می کنیم؟.
دعای چوپان!
چند سال پیش ایام عید از چوپانی دعایی شنیدم؛ باران تندی میبارید. چوپان گله را به دشت آورده بود. گوسفندان در پاییندست مشغول چرا بودند و وی غرولندکنان، بطور ستایش برانگیزی و با چالاکی مشغول جمعآوری زبالهها بود. میگفت «ممکن است گوسفندانش این آشغالها را بخورند و تلف شوند.» دعا میکرد روزهای آتی و بویژه سیزدهم فروردین هم باران ببارد تا مردم دیگر نتوانند بیرون بزنند. اعتقاد داشت سالهایی که بارانی است وضعیت بهتر است.
مدتهاست لزوم پاسداری از طبیعت از رسانهها یادآوری میشود. مدتهاست با چشم خود آنچه بر سر محیط زیست آوردهایم را میبینیم. میبینیم که هرسال از تعداد اتراقگاه های عاری از زباله کاسته میشود.
اما در برابر اینهمه چه میکنیم؟. بسیاری از فعالان محیط زیست دیگر از اصلاح رفتار ما نااُمید شدهاند. آنها هم اُمیدوارند اتفاقی بیافتد تا مانع خروج ما از خانههای ما گردد. شاید باران باریدن عملیترین اتفاق برای آسیب کمتر به طبیعت باشد. شاید آنها هم دعا کنند روز سیزده بدر باران ببارد و تا یک هفته بعد هم بشدت ادامه داشته باشد، تا بدین ترتیب افراد کمتری به بیرون بیایند.
میثم_همدمی
فعال محیط زیست
پارس گیلدا
دعا کنیم سیزده بدر باران ببارد!