زندگی دوباره:
در مسیر برگشت از قله،سبزینه ایی دیدم در منتهی الیه ریشه خشکیده درختی جنگلی.ریشه ایی که تقریبا به اضمحلال رسیده بود.فقط فرصت عکس گرفتن بود.زمان زیادی جهت بررسی دقیقتر نداشتم. برفرض اگرهم زمانش میبود علمش را نداشتم.بنظر میرسد این ریشه خشکیده بظاهر فرتوت از منتهی الیه خود دوباره شروع به رویش کرده است.اینکه ایا این سبزینه از جنس همان ریشه باشد یا دانه ایی باشد از جنس دیگر که این مکان رابعنوان میزبان انتخاب کرده ودر آن تظاهر به حیات کرده است در اصل ماجرا هیچ فرقی نمیکند.

ماجرا از این قرار است که در چرخه زندگی همه موجودات زنده،مقوله ایی بنام مرگ به معنی نابودی وجود ندارد.این موضوع سالیان سال است توسط بسیاری از دانشمندان ثابت و در غالب نظریه تکامل یا در سالهای اخیر بنام جهان موازی ثابت شده یا در حال تکمیل بررسی هاست.امروزه دانشمندان توسط ابزارهای مختلف پایش وسنجش وتشخیش و رصد در صدد یافتن منشا حیاتند.حیات از نوعی که ما داریم یعنی حیات کربنی ویا حیات از انواع دیگر به اصطلاح خودشان حیات غیر کربنی.یعنی حیاتی که بر پایه عنصر کربن (برخاسته از بیگ بنگ )نباشد.
زندگی دوباره
این نوع حیات ای بسا هم اکنون و در اطراف ما وجود داشته باشد.یعنی ما غوطه ور در موجودات دیگری باشیم که قادر به دیدن وتشخیص آنها نباشیم.یعنی آنها در میان ما و ما در بین آنها باشیم ولی راه ارتباطی نداشته باشیم.اکنون این ریشه مرده که زمانی ساقه ایی عظیم الجثه را سرپا نگهداشته بود اگرچه از سبز شدن دنباله خود بیخبر است ولی میزبان زندگی دوباره ایی ست.دنباله او اکنون خود به گیاهی تبدیل شده است. شاید دیگر به همان درخت اولیه با همان هیبت وصلابت تبدیل نشود. به هرحال موجودی ست که نشو ونما دارد ودر حال زندگی کردن است.
اگر روزی برسد که امکان ارتباط بین موجودات در جهان موازی فراهم گردد تعامل انسان با آنها چگونه خواهد بود؟.سوالی ست که در حال حاضر برخی ها معتقدندانسان به چنین روزی نمیرسد زیرا یا خود توسط آنها نابود میشود ویا زودتر به نابودی آنها اقدام خواهد نمود.
این ریشه واین سبزینه هر چه باشد نشان داد که در چرخه طبیعت، مرگ تنها یک فراق ودوریست ودر تعریف واژه نابودی و از بین رفتن نمیگنجد.زندگی در عرصه طبیعت از بین نمیرود که از شکلی به شکل دیگر تبدیل میگردد.در واقع،مرگ نوعی دگرگونی و تحول در زندگیست نه امحا و نابودی.طبیعت کتابی قطور از دانش و معرفت وآگاهی ست.کافی ست اندکی عنایت داشته باشیم
تعبیر مولانا
از جمادی مردم و نامی شدم
وز نما مردم به حیوان برزدم
مردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم
زندگی دوباره