نهانخانه دل:
در پسِ همه هیاهوی این دنیای پیچیده و پُر رمز و راز ، اگر دمی خود را از کار جهان فارغ سازیم و گوش به نجوای کائنات دهیم تصویری دیگر از آن روی زندگی را در جای جای جهان هستی خواهیم یافت.تصویری نشئت گرفته از محبت و عشق وصمیمیت که راز ورمز پیدایش حیات و ضامن بقا و تداوم آن است.رازی که رمزش صلح و همزیستی و دوستی ورفاقت است.بری از بوی خشونت و جنگ است وسرشار از شور و شادی وشعف است.
طبیب اصفهانی ، رسا سروده است:
غمش در نهانخانهٔ دل نشیند
بنازی که لیلی به محمِل(تخت روان) نشیند
به دنبال محمِل چنان زار گریم
که از گریهام ناقه(شتر) در گِل نشیند
خَلَد(فرو رود) گر به پا خاری آسان بر آرم
چه سازم به خاری که در دل نشیند
پی ناقهاش رفتم آهسته ترسم
غباری به دامان محمِل نشیند
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که برخاست مشکل نشیند
عجب نیست خندد اگر گُل به سروی
که در این چمن پای در گِل نشیند