برش کتاب

چشمهایش

گویند مگو سعدی چندین سخن از عشق،می گویم وبعد از من گویند به دوران ها

چشمهایش:

از جمله رمان‌هایی که همیشه منتظر فرصتی برای خواندنش بودم”چشمایش”اثر بزرگ علوی نویسنده چپ معاصر است.این رمان را اهل نظر،بالاتفاق عالی ترین رمان فارسی معاصر قلمداد می‌کنند.
داستان از آنجا آغاز میشود که ناظم مدرسه هنرهای زیبای ماکان که ضمنا موزه نگهداری تابلوهای نفیس استاد ماکان از هنرمندان دوره پهلوی اول هم است در بازدید خود از موزه به عنوان یکی از تابلوهای ارزشمند بنام”چشمهایش” کنجکاو میشود.ناظم اما حدس می زندکه درخلق این اثر بی نظیر هنری آنهم با این عنوان،حتما راز سر به مُهری نهفته است.او حالا با توجه به فوت استاد ماکان و اقارجب(پیشخدمتش)بدنبال کشف این راز است.

آقای ناظم در کنکاشهای کارآگاهی خود،دفاتر سالهای گذشته بازدید موزه را که اسامی بازدیدکنندگان درآن درج است را زیر و رو کرده و نهایتا به اسم زنی به نام فرنگیس مشکوک می‌شود که هر سال هفتم دیماه(سالروز فوت استاد ماکان)از موزه مزبور بازدید به عمل می آورد.

بالاخره پس از مدتها تلاش پلیسی،به لطایف الحیل فرنگیس را که حالا زنی حدودا ۴۰ ساله هست شناسایی واصطلاحا در تور اطلاعاتی خود می گیرد تا بتواند از این راز مگو پرده برداری نماید.

فرنگیس که ازخانواده ایی اصالتا مازندرانی و متمول است زمانی که ۱۸-۱۹ساله بود جهت فراگیری نقاشی به استاد ماکان معرفی گشته بود ولی استاد استعدادی از او در این کار نمی بیند و در همان جلسه اول آب پاکی را بر دستش ریخته و او را توصیه به تلاش بیشتر جهت کسب موفقیت می نماید.

فرنگیس از این برخورد سرد،سرخورده شده و نقاشی را رها و راهی فرانسه میگردد.او پس از فراز و فرودهایی،مجددا به کشور باز گشته و این بار اما با شور و ذوق بیشتری در کلاسهای استاد که در مدارس هنری فرانسه شناخت بیشتری از او پیدا کرده،حاضر می‌شود.

فرنگیس حالاشیفته هنر استاد و در مدرسه او به فراگیری هنر نقاشی ادامه میدهد.در ادامه اما استاد ماکان که از منتقدان نظام سیاسی وقت بود دستگیر می‌شود.فرنگیس جهت نجات ماکان از خطر اعدام،ناگزیر تن به ازدواج اجباری با ریاست وقت شهربانی داده و ماکان نیز به کلات تبعید می‌گردد.تبعید ماکان،در نهایت مرگ مشکوک او را رقم زده و به طلاق فرنگیس منتهی می‌گردد.

قصه اصلی اما راز و رمزهای چشمهای سحرآمیز تابلویی ست که در مشهورترین اثر نقاشی ماکان بنام”چشمهایش”ظهور می‌کند.این اثر نادر به همراه دیگر آثار ماکان بعد از مرگ او در موزه همان مدرسه نگهداری می‌گردد و مورد بازدید بازدید کنندگان واقع می‌شود.

راوی این قصه و کنکاشگر راز و رمز تابلو،ناظم مدرسه و متولی این اثر بی نظیرهنری ست که باهنرمندی هرچه تمامتر ضمن یافتن صاحب چشم،جزئیات قصه را از زبانش بیرون کشیده و نقل کرده و تا آخرین خط رمان،خواننده را با خود همراه دارد.

پارس گیلدا

چشمهایش

مطالب بیشتر

نمایش بیشتر

مدیر سایت

من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق / چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست..! "حافظ" ......؛ نام و نام خانوادگی:حسین شعبانی مژدهی ؛ شغل: آزاد؛ تحصیلات: لیسانس در مهندسی؛ متاهل ، پدر و پدربزرگ ؛ علاقمند به کتاب،طبیعت گردی و کوهنوردی و عکاسی ومستندکردن تجارب نزدیک به هفت دهه پیمایش در این محنتگه خاکی... هیچ چیز مقدستر از آگاهی نیست و آگاهی یعنی مطالعه و مطالعه و مطالعه...

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا