برش کتاب

رمان وقتی نیچه گریست

آدم ها از فقدان عشق نمی میرند،از نداشتن معنا می میرند.عشق فقط وقتی نجات بخش است که معنایی برای زیستن در آن نهفته باشد"اروین یالوم نویسنده کتاب وقتی نیچه گریست"

رمان وقتی نیچه گریست:

زمانی که مطالعه رمان”وقتی نیچه گریست”نوشته اروین یالوم رابه اتمام رسانیدم به دنبال این بودم که به عادت همیشگی،خلاصه ایی از آن را تهیه کنم.ولی واقعیت موضوع این است که به همانجایی رسیدم که خیلی های دیگر با مطالعه این رمان به آن رسیدند و برخی نیز به همان دلیل خواندنش را نیمه کاره رها کردند.
اتفاقا نویسنده رمان در بخش انتهایی کتاب،به نقل از فروید،نیز چنین سردرگمی را نقل وبه نوعی بر پیچیده بودن شخصیت این فیلسوف(به عبارتی مولانای غرب)صحه می گذارد!.

نویسنده که خود نیز یک پزشک روان درمانگر متاخر است،کوشیده با خلق یک داستان تخیلی بر مبنای یک سناریوی عاشقانه نسبتا واقعی از زندگی نیچه،از زوایای پنهان و پیچیده زندگی این فیلسوف و روان درمانگر بزرگ برای مقاصد تحقیقاتی رونمایی کند.

وقتی نیچه گریست

نام نیچه را غالبا شنیده ایم و یا شایدبا جملات قصارش در فضای مجازی کم و بیش آشنایی داشته باشیم.نابغه ایی در فلسفه و روان درمانگری منحصر به فرد که از عنفوان جوانی با بیماری میگرن شدید،دست و پنجه نرم می کرده است.

فیلسوفی که به لحاظ تسلطش بر مباحث فلسفی،او را مولانای غرب میدانند و روان درمانگری که روشهای درمانی او بسیار شباهت به شیوه های فرویدکه کمی بعدتر از او ظهور کرده است بوده اگرچه فروید خود منکر الگو برداری از روش های نیچه درکارهای پژوهشی وعلمی خویش است.

نیچه درمقطع ایی از عمر اندکش،عاشق دستیارش به نام لوسالومه میشود.این ماهروی روسی الاصل اما دل در گرو دیگر مشاهیر دوران خود نیز دارد.لذا زمینه تالمات روحی نیچه از همین نقطه شروع بطوریکه او را حتی تا مرز خودکشی نیز پیش می برد.

از این پس سناریوی این رمان،کلا تخیلی و ساخته و پرداخته ذهن نویسنده است وکلا زمینه آموزشی در زمینه روان درمانی دارد.نویسنده در ادامه،نیچه را جهت درمان از طریق لوسالومه با پزشک ماهری به نام بروئر اشنا می کند که اتفاقا او نیز در عالم تخیل،برغم داشتن زن و فرزند،عاشق بیمار جوان سالش که تحت مداوای اوست می باشد.

معرفی نیچه به دکتر بروئر

ازآنجائیکه نیچه،خود احساس افسردگی و مریضی نمی کرد،لوسالومه به لحاظ احساس خطر وقوع خودکشی نیچه،بطورپنهانی شرایط روحی او را برای بروئر شرح میدهد و بروئر در یک پروژه سری ولی هوشمندانه با نیچه ملاقات کرده و با شرح حالات روحی روانی خود(که دقیقا همان حالات روحی روانی نیچه بود)جهت مداوایش از او استمداد می طلبد و متقابلا قول میدهد که بیماری میگرن نیچه را مداوا نماید.

از این لحظه به بعد دو نفرمتقابلا پزشک و بیمار هم میشوند و بخش زیادی از محاورات روزانه آن دو به پرس جوی شرح حال همدیگر و ویزیت متقابلشان می گذرد.بروئر در اثنای این طرح موفق می شود کلیه اسرار نهفته در دل نیچه که منجر به نا امیدی وی از زندگی شده بود را با تظاهر به اینکه خود گریبانگیر آن است استخراج کرده و راه حلش را از نیچه طلب نماید.

عشق نیچه واقعی بود!

در این سیر و سلوک اما نویسنده رمان که خود یک روان درمانگر است به شیوه های موثر درمانی جهت این رشته نوپای پزشکی دست می یازد.داستان عشق نیچه به لوسالومه واقعی ولی ملاقاتش با بروئر(استاد زیگموند فروید)ساختگی است.

فروید که چند سال کوچکتر از نیچه بوده از روشهای درمانگری او به نفع تحقیقات خود سود برده است ولی هیچوقت آنرا بیان ننموده است‌.

بسیاری که این رمان را خوانده اند بیان میدارند که چیزی از آن دستگیرشان نشده است.
بنظرم چیزی که با خواندن این رمان،دستگیر خواننده میشود،آگاه کردن خواننده به اهمیت شناخت خود و خودروان درمانی ست.

یاس و نومیدی و افسردگی در همه قرون واعصار برای همه ابنای بشر به اشکال گوناگون و دلایل مختلف در هر طبقه ایی با هر میزان از برخورداری یا محرومیت وجود داشته وکسی از خوشبختی کامل حظی نبرده است.آنچه مهم است مدیریت استرس و فشارهای روحی روانی ست که برای ادامه حیات لازم و ضروری است. وهرکس با شناخت خود و روحیاتش بهترین درمانگر آن است.به عبارتی خوشبختی ساختنی ست نه یافتنی!.

چند جمله قصار از نیچه:

-هر چیزی که مرا نکشد نیرومندترم می سازد.
-کسی که نتواند زنجیر خود را رها کند اسیر زنجیر دیگران می شود.
-بهتر و والاتر از خودت را پرورش بده اما ابتدا باید خویشتن را پرورش دهی.
-نا امیدی بهایی است که انسان برای خودآگاهی باید بپردازد.

پارس گیلدا

وقتی نیچه گریست

در همین رابطه

نمایش بیشتر

مدیر سایت

من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق / چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست..! "حافظ" ......؛ نام و نام خانوادگی:حسین شعبانی مژدهی ؛ شغل: آزاد؛ تحصیلات: لیسانس در مهندسی؛ متاهل ، پدر و پدربزرگ ؛ علاقمند به کتاب،طبیعت گردی و کوهنوردی و عکاسی ومستندکردن تجارب نزدیک به هفت دهه پیمایش در این محنتگه خاکی... هیچ چیز مقدستر از آگاهی نیست،بزرگترین فضیلت آدمیان آگاهی ست و آگاهی یعنی مطالعه و مطالعه و مطالعه...

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا