تکرار نشدنی ها:
یکی از ویژگیهای تاریخ ما،نسلهایی هستند که از ویژگیهای شاخصی برخوردار بودند که با آن درخشیدند و زندگی کردند و رفتند ودیگر تکرار نشدند.بعبارتی نسلی منحصر بفرد بوده اند که از آنان ،آلان تنها شاید نامی مانده باشد برخی هم آثارشان.مهم نیست در کجای تاریخ باشد.خصلتها،روحیه ها،استعدادها،هنرها وامثالهم اگر توسط حکومتها بطور سیستماتیک حمایت نشود و باور انتقال و ضرورت این امر در مردمان ،نهادینه نشود در سینه ها و سپس در قبور نخبگان زمانه حبس و به خاک سپرده خواهد شد.
یک دورانی،دوره شکوفایی شعر وادب وعرفان بود.دوران سرایش غزلها و قصیده ها ورباعیات.دوران مولانا و منظومه شمسش ونظامی گنجوی و فرهاد وشیرینش، فردوسی با آن حماسه سرایی منحصر بفردش،سعدی و بوستان وگلستانش وحافظ و بسیاری دیگر که البته این پنج تن شاخص همه آنها بوده اند.آن دوره که بسر رسید البته عرفا،ادبا وشعرای گرانقدر فراوانی ظهور کردند ولی هیچوقت نتوانستند جای پای آن بزرگان قدم نهند.
ایضا در دوره صفویه دوران رشد وشکوفایی هنر مینیاتور وقلم زنی ومعماری به سبک وسیاق خاص و آن معماران منحصر بفردی بود که دقیق و ظریف هنر خود را به منصه اجرا گذاشتند.اکنون دیگر از آن معماران و هنرمندان بزرگ جز آثارشان چیزی برجای نمانده که استادکاری بتواند بر مبنای آن ، چنان آثاری را خلق نماید.
در تاریخ معاصر و با پیدایش رادیو،هنرمندان بزرگ عرصه موسیقی وگویندگی را بیاد بیاورید.امروز بندرت بتوان مثل ابوالحسن صبا،مرتضی نی داوود،غلامحسین بنان،همایون خرم،یاحقی،فرهنگ شریف ،جواد معروفی و …پیدا کرد که با چیره دستی و حنجره طلایی شان فرهنگ و ادب و عرفان بزرگان شعر وادب پارسی را در غالب دستگاههای موسیقی به سمع و نظر مردم برسانند.
گسل نسلها
عصر قرض به شرط گرو گذاشتن سبیل،عصرامانتداری،عصرمزد در قبال ارائه کار و خدمات درست و…که هرکدام بدست نسلی منحصر بفرد اداره میشده اند کلا سپری شده است.
اما در میان همه این عصرها و نسلها غم انگیزتر عصر آموزش علم ودانش است.عصر معلمان فرهیخته متعهد.معلمینی که گچ بدست، ساعتها پای تابلوی تخته ایی سیاه سرپا میماندند .با حرص وولع میکوشیدند تا به نور علم و دانش ،دل آموزندگان وپویندگان دانایی وآگاهی را سپید گردانند.آنقدر مطالب را تکرار میکردند تا مطمئن شوند حتی آخر نشینان کلاس هم بدرستی و کامل فراگرفته اند.عصر دانش آموزان درسخوان که حتی زنگ تفریح و نهار هم برای آنها فرصتی مغتنم بود تا بخوانند وبیاموزند.در غیاب کلاسهای خصوصی و جزوات و کُتب کمک آموزشی ،آنان بودند که به اتکا همت واراده وتلاش خود باید می آموختند .امتحان میدادند ودر عرصه رقابت عادلانه کسب نمره میکردند.همانها که در زمانه نبود ماشین حساب، فرمولهای عریض وطویل مثلثات را باید سر جلسه امتحان اثبات کرده و مسایل را حل نموده ودر کنکور شرکت میکردند.نه به امید سهمیه و رابطه و واسطه که صرفا بر مبنای استعداد ولیاقت وشایستگی خود کرسی دانشگاه را اشغال میکردند.
اری عصر فراگیری و تلاش برای آموختن بیشتر ،سالهاست از این مرز وبوم رخت بربسته و از این دیار کوچ کرده است.عصر عشق ووفاداری ،عصر کانون گرم خانواده ها، عصر سفره های چندین و چند نفره،عصر صداقت وسلامت و ….دیگر جای خود را به عصری ونسلی داده که گویی با آب وخاک و این فرهنگ و ادب، بیگانه است.
هجرت دلها مهمتر از هجرت مغزها
امروزه از این آب و خاک ،هم مغزها مهاجرت میکنند وهم دلها.مغزها که هجرت کنند آی کیو میرود ولی دلها که هجرت کنند نسلها نابود میگردند .همان نسلهای طلایی ، همان هنرمندان و معماران ومعلمان واستادان ،همان تکرار نشدنی ها…
اکنون وبدون تعارف باید اذعان نمود از آن نسل طلایی تکرار نشدنی هیچ اثر ونشانی نیست.نسلی که برای بدست آوردن آینده ایی بهتر ،میکوشیدند.به امید ساختن مملکتی آباد و آزاد و بالا بردن کیفیت زندگی فرزندان خود به هر آب وآتشی میزدند اکنون یا با موی سپید وسینه ایی پر آه ودرد، دوره سالمندی خود را میگذرانند ویا روی در نقاب خاک کشیده اند.معدود فرزندان نخبه کشور به امید داشتن لقمه نانی و آینده بهتر ، رفتن را به ماندن ترجیح داده اند.
واما در پایان یک سوال مطرح است.محصول آن نسل طلایی با آنهمه تلاش وکوشش و حمیت و غیرت و تعصب واز خودگذشتگی این بود که حالا میبینیم.محصول نسل حاضر که غالبا هیچیک از آن شاخصها را ندارد چه خواهد بود.؟
تکرار نشدنی ها