حس غریب:
از مشاهده دود حاصل از دودکش بخاری این خانه روستایی کاه گِلی وهیزمهای جمع شده در کنار دیوار بیرونی آن میتوان پی برد که در داخل این خانه، اهالی آن برای گرم کردنشان از بخاری هیزمی(هیمه ایی) استفاده میکنند.
حس نوستالوژی بلافاصله اینجانب را میبرد به چند دهه پیش. یعنی اوایل دهه چهل ،همان زمان که پنج شش ساله بودم و اتاق اصلی مسکونی منزلمان با هیزم گرم میشد. آنهم نه با بخاری هیزمی ودودکشش به سبک فعلی که با “کَله”!.
یعنی در گوشه ایی از اتاق چیزی بنام کَله میساختند که امروزی ها به لاکچری آن شومینه میگویند.!
برای گرم نگهداشتنش ، مرتب به آن هیزم (هیمه)اضافه میکردند.خاکسترهای سوخته آن هیزم را به لبه های “کله “جمع میکردند تا نیمه گرم بماند.چقدر لذت بخش بود در روزی برفی و سرد پس از ورود به اتاق وبلافاصله گذاشتن پا در آن خاکستر نیمه گرم(گاهی هم سوختن جوراب) و پختن سیب زمینی و تخم مرغ در آن آتش !.
گفتم دودکشی به این شکل در کار نبود و غالب دود حاصل از سوخت هیزم ،در همان اتاق جمع میشد ولذا افراد، تنها زمانی از جایشان بلند میشدند که میخواستند کاری انجام دهند وگرنه همه در جایی از اتاق مینشستند و سرشان پائین بود.! یعنی دود اجازه نمیداد که کسیرا یارای بلند کردن سر باشد.!
نفت هم اگربود فقط برای روشنایی بود که مصرف چراغهای موسوم به فتیله ایی گردسوز میشد.
بعدها کم کم وبیشتر نفت وارد زندگی شد بعبارتی میهمان سفره های ما شد.!
اینکه این میهمان به زندگی ماها نور و گرمی و انرژی بخشیدوسبب شد که سرمان را بالا بگیریم، شکی نیست ولی آلان که خانه را تصاحب کرده خیلی چیزهای دیگر را از ما گرفته است.!
پارس گیلدا
حس غریب