برش کتاب

سرود کریسمس

سرود کریسمس اثر چارلز دیکنز

سرود کریسمس:

مطالعه رمان”سرود کریسمس”اثر چارلز دیکنر،که در سال ۱۸۴۳ نوشته شده،مصادف شده هست با پایان سال ۱۴۰۳وآغازسال 1404.
قطعا فرصت دیگری جهت اتمام مطالعه کتابی دیگروخلاصه نگاری ومعرفی آن در سال‌جاری که کمتراز۴۸ساعت به پایان آن مانده وجود نخواهد داشت.

بسیاری ازماها اینروزها احتمالادرحال جمعبندی کارنامه سال گذشته خودبوده و بنوعی درحال بررسی وشاید صفرکردن حسابهای خود باشیم.قلیلی هم شایدکمی پارافراترنهاده ونگاهی عمیقتربه گذشته کنند.خوشحالم از اینکه مطالعه این رمان جالب رادر این لحظات سال به اتمام رسانیدم.

شرح مختصر رمان

رمان،شرح حال فردی متمول بنام اسکروج است.اسکروج آدمی بسیارخسیس وبداخلاق است.انقدربدعُنُق که ضمن مزخرف خواندن تبریکات کریسمس،اعتقاددارد”مادام که آدم‌ها ثروت نداشته باشند دلیلی ندارد که اظهار خوشحالی کنند”.این در حالی ست که در جواب سوال خواهرزاده اش که برای تبریک کریسمس به اورجوع میکند مبنی بر اینکه دایی:تو که حالا اینهمه ثروت داری چه دلیلی برای بداخلاقی و افسردگی داری پاسخ روشنی ندارد.

اسکروج به تنهایی درخانه شریک مرحومش(مارلی)زندگی می کند.یک شب در حین خواب،روح شریکش به سراغش می آیدوضمن شرح پشیمانی ازچگونگی زندگی دنیای اش وانجام نصایح وتوصیه هایی مبنی براصلاح رویکرد زندگی به اسکروج خبر می‌دهد که درسه شب آینده،منتظر ملاقات سه روح باشد.اسکروج از خواب برخاسته کماکان خوابش رامزخرف تعبیر کرده و به آن وقعی نمی نهد.
اسکروج،شب بعدودقیقادرهمان ساعت اعلام شده روح اول را در خواب دیده و روح،اسکروج را با خود به زندگی گذشته اش برده و وقایع واتفاقات رایک به یک از جلوی دیدگانش می گذراند.وقایعی تاسف بارکه با اندک نرمش وبخشش اسکروج می توانست موجبات شادی مردمان وبهبود زندگی شان شود.

روح دوم در شب دوم به خواب اسکروج می آیدواورابا خود به جاهایی می بردکه انسانها خیّردر حال سیرکردن شکم گرسنگان ورسیدگی به نیازهای نیازمندان و حل وفصل مشکلات مردمانند.اسکروج فکرکرد خود می‌تواند یکی از این خیرین باشد.اوازروح میخواهد که بیش از این وی را نیازارد،ولی روح می گوید منتظر شب سوم نیزباش!.

سفر به آینده

شب سوم،روح سوم پدیدار شدو اسکروج را به آینده او می برد.به میهمانی ها شب کریسمس که همه از اسکروج بد می گفتند و به نفرت ازاو یاد میکردند،اورا به غسالخانه شهر برد که اسکروج مرده بوده و مرده شورها وسایل او را کِش می رفتند و از اسکروج خسیس بدمی گفتند،به قبرستان برد و قبر اسکروج را نشان او داد که فقیرانه در گوشه ایی میان علفزارها بود و اسم رنگ رو رفته”رابینز اسکروج”روی آن نوشته شده بود،به محل کارش برد که شخص دیگری در اتاقش نشسته بودوبه خانه اش که حالا افراد دیگری در آن ساکن بودند..

اینجا بودکه اسکروج ازخواب بیدارشدو از گذشته خود درس گرفت وتصمیم گرفت مابقی عمرش را به گونه ایی زندگی کند که وجودش موجب خیرو صلاح وسعادت همنوعان وآرامش دیگران باشد وچنین کرد.

سرود کریسمس

رمان قابل قبولی ست و در زمانه ایی که شرایط سخت اجتماعی،زندگی را بر مردمان سخت و طاقت فرسا کرده تلنگری ست برای داراها و متمولان که از اندوخته خود برای رفاه حال همنوعان و توجه به آنان بهره بگیرند وگرنه بعد مرگشان،این ثروتهابر فنا رفته وازآنها به نفرت یاد خواهد شد.

پارس گیلدا

سرود کریسمس

مطالب بیشتر

نمایش بیشتر

مدیر سایت

من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق / چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست..! "حافظ" ......؛ نام و نام خانوادگی:حسین شعبانی مژدهی ؛ شغل: آزاد؛ تحصیلات: لیسانس در مهندسی؛ متاهل ، پدر و پدربزرگ ؛ علاقمند به کتاب،طبیعت گردی و کوهنوردی و عکاسی ومستندکردن تجارب نزدیک به هفت دهه پیمایش در این محنتگه خاکی... هیچ چیز مقدستر از آگاهی نیست،بزرگترین فضیلت آدمیان آگاهی ست و آگاهی یعنی مطالعه و مطالعه و مطالعه...

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا