برش کتابطنزوسرگرمی

ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید

طنزی تخیلی-تاریخی از ایرج پزشکزاد

ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید:

اگر به دنبال یک کتاب طنز ایرانی متناسب با آداب و فرهنگ خودی هستید کتاب”ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید”شاهکار ایرج پزشکزاد،رمان فکاهی جذابی می باشد که انبساط خاطر خواننده را تا انتهای کتاب فراهم می آورد.
ایرج پزشکزاد را بیشتر به خاطر سریال مشهور دائی جان ناپلئون می شناسیم ولی بنظرم اگر تهیه کننده و کارگردان زبده ایی پیدا می شد که این رمان جذاب را تبدیل به فیلم یا سریال تلویزیونی می نمود قطعا با توجه به پتانسیل بالقوه ادبیات طنزبه کار گرفته شده در این رمان به یکی از پر بیننده ترین سریال‌ها تبدیل می شد.
رمان،زندگی مردی را حکایت می کند که در کسوت نگهبانی بانک در صدد است در حین کشیکهای خود با مطالعه کتب درسی مورد نیاز،مدرک دیپلم خود را جهت ارتقای شغلی اخذ نماید.او اما در این عرصه مجذوب کتاب تاریخ و وقایع دوران خلافت عباسی و مشخصا هارون الرشید شده و ضمن آشنایی با کاراکتر های سیاسی آن عصر مثل جعفر برمکی و برادرش یحیی که بدوا از کرامت و محبوبیت خاصی در زمان هارون برخوردار بوده و بعدها مورد غضب واقع و جان خود را از دست دادند می شود.

ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید

ماشاءالله خان از آنجائیکه با علاقمندی زایدالوصفی وقایع آن عصر را دنبال می کرد خود را ناخودآگاه در کسوت یکی از همان شخصیتها قرار داده و با همکارانش  همانطوری صحبت می کرد که در دربار هارون مرسوم بوده است واین موضوع به آقای ارفاق رئیس بانک منتقل شده و مایه خشم او و تهدید به اخراج ماشاءالله خان می شود.یک روز که ماشاءالله خان در خیابان در حال قدم زدن بود ناگهان با مرتاضی هندی آشنا می شود که مدعی احضار روح بود.اما ماشاءالله خان نمی‌خواست روحی برای او احضار شود،درخواست او این بود که روح ماشاءالله به ۱۳۰۰سال قبل یعنی عصر هارون برگرد و با مسرور سیاف میر غضب و نیز خانواده برمکی ملاقات نماید.

رجعت به عمق تاریخ

مرتاض می پذیرد و ماشاءالله همراه با هفت تیرش به عصر هارون رجعت می‌کند.ماجرا از اینجا همزمان با وقوع وقایع متعدد توام با زبان طنز آغاز میشود و ماشاءالله که آرزوی داشتن حرمسرا در عصر هارون را داشت تا مرحله مرگ به چندین نوبت و خواجگی و عروسی اجبار با سامیه بدهیبت( خواهر میر غصب) تا دائگی و دلاکی حمام خواهر هارون و… پیش رود و ادامه داستان که بسیار شیرین می‌شود…
این رمان فکاهی،تخیلی به استادی کامل نگارش شده و ارزش خواندن دارد.

پارس گیلدا

ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید

مطالب بیشتر

نمایش بیشتر

مدیر سایت

من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق / چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست..! "حافظ" ......؛ نام و نام خانوادگی:حسین شعبانی مژدهی ؛ شغل: آزاد؛ تحصیلات: لیسانس در مهندسی؛ متاهل ، پدر و پدربزرگ ؛ علاقمند به کتاب،طبیعت گردی و کوهنوردی و عکاسی ومستندکردن تجارب نزدیک به هفت دهه پیمایش در این محنتگه خاکی... هیچ چیز مقدستر از آگاهی نیست،بزرگترین فضیلت آدمیان آگاهی ست و آگاهی یعنی مطالعه و مطالعه و مطالعه...

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا