برش کتاب

مردی به نام اوه

کسی که ازاین رمان خوشش نیاید، بهتر است هیچ کتابی نخواند!

مردی به نام اوه:

کسی که ازاین رمان خوشش نیاید،بهتر است هیچ کتابی نخواند!.

داستان مردی که نمیتواند مثل دیگران باشد…

این جمله به نقل از مجله المانی اشپیگل روی جلد این کتاب ودرقسمت بالای آن نوشته شده است.
نمیدانم به خاطر اسمش بودیاهردلیل دیگر،خواندنش تاامسال به تعویق افتاده بود.ابتدائا به سختی شروع شد،کم کم جاذبه اش بیشتر!

این کتاب اولین اثرفردریک بکمن نویسنده سوئدی است.مثل شخصیت نقش اول رمان یعنی آقای اُوِه،اولش گوشت تلخ بنظر می‌رسید ولی نظیرتمامی افراد رُک وصریح یاهمان گوشت تلخهاکه معمولا قلب صافی دارند،متعاقبا بسیارهم شیرین وجذاب شد.

درمعرفیش گفته شده،رمان تراژیک- کُمیک!ولی من درآن،مطلبی ندیدم که جنبه کمیک داشته باشد.شاید بدلیل تفاوت فرهنگی ملتها،کُمیک ازنگاه سوئدی هابا آن تصوری که ماازاین واژه داریم متفاوت باشد.بنظرم جنبه تراژیک این رمان به کمیک آن می چربد.

این رمان که پرفروش‌ترین کتاب سوئد در سال ۲۰۱۶ بوده تا کنون به زبانهای مختلف ترجمه ومورداستقبال قرارگرفته است.علت تمایلم به خواندن این رمان نه بخاطرعِرق هم ملیت بودن باهمسر ایرانی وشاید گیلانی نویسنده( خانم ندا شفتی)که کتاب به اوتقدیم شده ونه بخاطر*پروانه*دیگر شخصیت و زن ایرانی رمان،بلکه بواسطه ‌نوع ادبیات و کیفیت سرهم کردن سناریوی داستان‌های آن است که بنوعی با مهندسی مناسب ودقیق درچینش عبارات وجملات،میتواندخواننده راراغب به ادامه خواندنش نماید.مطمئنا نقش مترجم نیز دراین مهم بی بدیل بوده است.

اوه،مرد اخلاق وتعهد

قصه اوه،قصه مردیست منضبط،سختکوش،صادق،کاردان ومُدِق که انتظاردارد همه امورات جامعه و مردمان برمبنای اخلاق واصول واستانداردهاباشدوتراژیک قضیه انجاست که بابت این طرزتفکرش همیشه بهای گزافی می پردازد!

داستانی ست آشنامخصوصادرجامعه ما.زندگی برای انسانهایی که معتقدبه ضوابط واصول واستانداردها باشند در بین ادمهایی که اعتقادی به این مقوله ها ندارندوپیشرفت خودوقبیله خویش را درگرورابطه هاوپایمال کردن حقوق دیگران ببینند،مستلزم تحمیل عذاب روحی روانی فراوانی برآنهاست.گرچه این نوع رفتارهادرمسیرعقلانیت و توسعه انسانی وفرهنگی جوامع،لازم و ضروریست ولی به هرحال تبعات خودش را برای شخص به همراه خواهدداشت وگاهی اوراتامرز انزوا،افسردگی وخودکشی سوق میدهد،چیزی که برای اوه مخصوصا بعدازمرگ سونیا(همسرش) به کرات اتفاق افتاد.شاید کُمیک داستان این بودکه هربار،یک اتفاق سبب می شدطرح خودکشی او،نقش برآب شود.جالب اینکه مسئولیت یکبارازاین نجات یافتگی برگردن طناب بی کیفیتی بودکه اوه برای حلق آویزش انتخاب کرده بود!
کیفیت یعنی همان مقوله هایی که اوه همیشه ازفقدانش شاکی ست…!

پارس گیلدا

مردی به نام اوه

مطالب بیشتر

نمایش بیشتر

مدیر سایت

من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق / چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست..! "حافظ" ......؛ نام و نام خانوادگی:حسین شعبانی مژدهی ؛ شغل: آزاد؛ تحصیلات: لیسانس در مهندسی؛ متاهل ، پدر و پدربزرگ ؛ علاقمند به کتاب،طبیعت گردی و کوهنوردی و عکاسی ومستندکردن تجارب نزدیک به هفت دهه پیمایش در این محنتگه خاکی... هیچ چیز مقدستر از آگاهی نیست و آگاهی یعنی مطالعه و مطالعه و مطالعه...

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا