هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی:
پارس گیلدا
هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
دیوانه عشقت را جایی نظر افتادهست
کآنجا نتواند رفت اندیشه دانایی
امید تو بیرون برد از دل همه امیدی
سودای تو خالی کرد از سر همه سودایی
زیبا ننماید سرو اندر نظر عقلش
آن کش نظری باشد با قامت زیبایی
گویند رفیقانم در عشق چه سر داری
گویم که سری دارم درباخته در پایی
زنهار نمیخواهم کز کشتن امانم ده
تا سیرترت بینم یک لحظه مدارایی
گویند تمنایی از دوست بکن سعدی
جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی
مشاهده قامت رعنای قله پُر ابُهت دماوند حتی برای چندمین بار هم که باشد یادآور همه خاطرات تلخ وشیرین صعودهای قبلی ست.تابستان و برف و 15 مردادش یا جانپناه 5000 جبهه شمالی و اشغال آنجا توسط برخی همنوردان استان دیگر و عدم همکاری در جادادنمان در آن شب برفی و سرد یا جبهه شمال شرق و پناهگاه تخت فریدون وآن باد بنیان کنش در روز صعود ویا جبهه غربی و دریاچه سد لار و سایه با عظمت دماوند ورعد وبرق وطوفانش در نزدیکی قله و….
اصولا کوهستان جاذبه و بلکه اعتیاد دارد.آنانکه که کوه را انتخاب میکنند دیگر رفتن به کوه دست خودشان نیست که جاذبه کوه و کوهستان است که کوهنوردان به سمت خود جذب میکند.