طنزوسرگرمی

خر پیر وسگ گرسنه

داستان خر پیر و سگ گرسنه

خر پیر وسگ گرسنه:
يک خر پير و مجروح تو بيابون افتاده بود يک سگ گرسنه هم كنارش نشسته بود كه وقتی خره مرد، دلي از عزا در بيارورد،يك ساعتي كه گذشت خر كه در حال مرگ بود گفت:بي خودي منتظري چون من از اون خرايي نيستم كه زود بميرم،من تاشنبه زنده ام.
سگ گفت:باكي نيست من حوصلم زياده تا سه شنبه هم بي كارم!…

پارس گیلدا
خر پیر وسگ گرسنه

مطالب بیشتر

نمایش بیشتر

مدیر سایت

من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق / چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست..! "حافظ" ......؛ نام و نام خانوادگی:حسین شعبانی مژدهی ؛ شغل: آزاد؛ تحصیلات: لیسانس در مهندسی؛ متاهل ، پدر و پدربزرگ ؛ علاقمند به کتاب،طبیعت گردی و کوهنوردی و عکاسی ومستندکردن تجارب نزدیک به هفت دهه پیمایش در این محنتگه خاکی... هیچ چیز مقدستر از آگاهی نیست و آگاهی یعنی مطالعه و مطالعه و مطالعه...

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا