دروغ بستن به خدا:
زشت رويي در آينه به زشتي خود مي نگريست و مي گفت: سپاس خداي را كه مرا صورتي نيكو بيافريد. غلامش ايستاده بود اين سخن مي شنيد و چون از نزد او به در آمد كسي از حال صاحبش پرسيد، گفت: در خانه نشسته و بر خدا دروغ مي بندد!
عبید زاکانی
پاریس گیلدا
دروغ بستن به خدا