سگ دانا:
یک روز سگِ دانایی از کنار یک دسته گربه می گذشت .وقتی که نزدیک شد و دید که گربه ها سخت با خود سرگرم اند و اعتنایی به او ندارند،ایستاد.آنگاه از میان آن دسته یک گربه درشت و عبوس پیش آمد و گفت:” ای برادران دعاکنید ؛ هرگاه دعا کردید باز هم دعا کردید و کردید ، آنگاه یقین بدانید که بارانِ موش خواهد آمد .”
سگ چون این را شنید در دل خود خندید و از آن ها رو برگرداند و گفت: ” ای گربه های کورِ ابله ، مگر ننوشته اند و مگر من و پدرانم ندانسته ایم که آنچه به ازای دعا و ایمان و عبادت می بارد موش نیست بلکه استخوان است.”
جبران خلیل جبران
سگ دانا
پارس گیلدا
مطلب بالا مربوط به جبران خلیل جبران پیام عمیقی به همراه دارد. اینکه هرکسی مسایل را از دید خودش ارزیابی میکند وصحت و سقمش را بر مبنای باورهای خود تحلیل مینماید وبرهمین اساس قبول مینماید یا ردش میکند.در آثار ادبی اندیشمندان خود مثل سعدی و مولانا ودیگران فراوان از این امثال وحکم داریم.اصولا در مقام قضاوت هر چقدر علم ما جامع و فراگیر باشد ودر ارزیابی ها اسیر مرزبندی های فکری نباشیم قطعا بهتر خواهیم توانست به ارزیابی بنشینیم وآنچه که قضاوت میکنیم مرضی الطرفینی باشد.