گزارشات طبیعت گردی و کوهنوردی

 صعودبه ارتفاعات سياه مُشته

گزارش صعود به ارتفاعات سیاه مشته شهسوار

 صعودبه ارتفاعات سياه مُشته:

در گرماگرم روزهاي رو به گرمي خردادماه 92و در آخرين روز از اولين دهه آن ، بار ديگر فيلمان ياد هندوستان كرد…!.
همرهان و همنوردان ، جملگي ياران دل ودريا و دل شيفتگان كوه و دشت ودمن وصحرا،دلباختگان طبيعت پاك و زيبا، همسفران قله وقلب و رهروان فراز وفرودها و صخره ها وسنگهاو عاشقان و همدمان بي چون و چراي زمين صلح و زمانه شاد و زيستگاه با صفا.

سیاه مشته یا سیامشته

سفر اينبار به ارتفاعات سياه مُشته از توابع نشتارود شهرستان شهسوار،در قالب گروه كوهنوردي كارخانه كاشي خزر كه در ساعت چهار صبح مورخ 10-3-92 با يك دستگاه ميني بوس عازم مقصد وميعادگاه خود شديم.البته در اين صعود قرار بود كه با همنوردان گروه كوهنوردي هميشه سبز افرا شهسوار نيز همسفر باشيم كه چنين نيز شد.در بدو ورود به ماشين ، تلاش تعدادي از همنوردان همراه جهت جبران خواب نيمه تمام شب گذشته ناكام ماند.دقايقي بعد، نقشه آنان با پركشيدن خورشيد عالمتاب وپرتو افشاني انوار رحمتش در دشتها و مزارع تازه به نشا رفته منطقه ، نقش بر آبهاي درياي نيلگون خزر شد!.

تولد دوباره خورشید

جملگي ازداخل ميني بوس لحظه زيباي طلوع وتولد دوباره خورشيد را بر فراز آبهاي آرام دريا شاهد بوديم ولي افسوس كه مجالي براي توقف و گرفتن عكس نبود!.در سمت ديگر ودر محور كلاچاي و چابكسر، قله سرفلك كشيده و پوشيده از برف سماموس ، ما را به ياد خاطره صعود شيرينش در سال گذشته انداخت.با ديدن يال موسوم به شيره كش آن (يالي كه شيره آدم را ميكشد تا به قله اش برسد!)خستگي مفرط آن روز و خاطره آن صعود زيبا مجددا در ذهنمان تداعي شد.

پس از ملحق شدن به همنوردان گروه افرا كه در قالب دو دستگاه ميني بوس همراهي مان ميكردند ونيز دوستاني كه طبق برنامه ريزي قبلي با ماشين سواري خود به ما پيوسته بودند ،نرسيده به پل نشتارود به سمت راست پيچيديم ووارد فرعي باريك ولي اسفالته ايي شديم كه ابتداي مسيرش بدليل ساخت و سازهاي متعدد ناموزنش، به همه جلوه هاو زيبايي طبيعت بكر منطقه، وصله ايي نا همگون زده بود!.اندكي در جاده پيشروي كرديم كه زيبايي هاي طبيعت بر نازيبايي اين بشر ساخته ها فايق آمد!.

           صعودبه ارتفاعات سياه مُشته

بنظر ، نزديك به 10 الي پانزده كيلومتر در آن جاده اسفالته رانديم.در انتها و چند كيلومتري آخر نيز به جاده خاكي پيچ در پيچ سربالايي رسيديم كه از آن نماي زيبا ، شهر زيباي نشتارود و درياي زيباتر آنرا زير پايمان حس ميكرديم.
ساعت حدود 9 صبح در روستاي دينارسر، از ماشين پياده شديم وپس از اشنايي و احوالپرسي با دوستان ، كوله را بر پشت تنظيم كرده وجهت صرف صبحانه و گرفتن عكس از پل نيم بند، رودخانه اراز كه از اين روستا ميگذشت عبور كرديم.در ذيل ابشاري در همان نزديكي، سفره مختصر ومحقرمان را گسترديم و حتماً عكس كه هرگز فراموشمان نميشود.

پس از صرف صبحانه ايي مختصر و مشخص شدن جلو دار وعقب دار وراهنما وسرپرست و كوهياران و…به يك رديف از پاكوبي كه ما را به دل كوه و جنگل هیرکانی پوشيده از گونه هاي متنوع گياهي و درختي آن هدايت ميكرد روانه شديم.
در كنار فريادهاي بدرقه آب و آبشار زيباي منطقه كه آسيمه سربراي پيوستن به دريا به سنگ و صخره ميكوفتند، مورد استقبال پرندگان خوش الحان و اوازه خوان جنگلي در آن ساعات صبح قرار گرفتيم كه هر يك به لحني و زباني ، اواز عشق و سرود زندگي سر ميدادند.در اين ميان ، انگشتان هنرمند و حنجره و حافظه همرهان خوش ذوق ما بود كه توام با صوت زيباي دف وصداي دلنشين كف به انها پاسخ ميدادند.

همنوردان دل ودریا

واين كورس اواز خواني ورزمايش زيبا بين خوانندگان ونوارندگان همراه ما و نوازندگان و خوانندگان جنگل تا انتهاي آن روز زيبا بدون اينكه فاتحي داشته باشد ادامه داشت!.
از اين پس وصف آنچه اتفاق افتاد در قالب قلم وبيان نمي گنجد.هرچه بود طبيعت زيبا بود و جنگل بكر ودرختان سربه فلك كشيده شكيبا از گونه هاي شمشاد و توسه (توسكا) و…. كه بعضي از انان با تنه تنومند خود، بدون حتي يك گره اضافي يا شاخه شكسته با ارتفاعي بالغ بر سي متر، قد كشيده بودند كه ثروت جنگل زيبای هیرکانی محسوب ميشوند.

هرچقدر بالا وبالاتر وبالاتر ميرفتيم اگرچه به آسمان نزديك ميشديم ولي آن درختان وصف ناپذير گويي به اسمان نزديكتر بودند ولذا هيچگاه به نوك آنها نرسديم .در طول مسير مخصوصا انجا كه جهت نزديكتر شدن ، بيراهه را بر راه ترجيح داديم وبه سختي خود را از لابلاي شاخه هاي درهم تنيده شمشادها و تمشك و …بالا ميكشيدم اين نواي سرايندگان شعر و ترانه همراهان و صداي دف انها بود كه همه خستگي را از تنمان رفع و دفع مينمود وبه ما انرژي دوباره ميبخشيد.به قول اقاي بلوري ، انگاه كه وقفه ايي در سرايش و خواندن بلبلها اتفاق مي افتد ميگفت : بخوان و گرنه من ميخوانم!.

مکانی برای اتراق

در ساعت 11:20 در دشتي كه سرپرست خوش ذوق برنامه تعيين كرده بود خيمه و خرگاه بر پا نموديم. رحل اقامت افكنديم ولي مگر ميشود اينهمه زيبايي را ديد و نشست و نظاره گربود؟!.
بايد پا به پاي جنگل رفت و هر چه بيشتر وبيشتر در دل طبيعت غرق شدولذت برد كه فرصتي اينگونه معلوم نيست دگرباره كي اتفاق بيفتد.!
گروهي حدودا 8 نفر به همراه جناب اقاي بلوري كه هم سرپرست برنامه بود وهم اشنا به منطقه و هم البته با نواختن دف و خواندن انواع اهنگهاي محلي در كنار ديگر دوستان، شادي دو چنداني به گروه ارزاني نموده بود براي ادامه مسير در قلب آن جنگل كوهي زيبا ،با ما همراه شد كه در اين سير وسلوك دوباره ، دوساعتي در همان جنگل كوهي پيشروي كرديم وعكسهايي گرفتيم و در مقاطعي از مسير هم شهرستان شهسوار واطراف آن از لابلاي شاخه و برگ درختان قابل رويت بود.

همراهان فرهیخته

از همراهان ما در اين برنامه جناب اقاي دكتر مشايخي استاد دانشگاه ومدرس جغرافيا بودند كه مولف چندين كتاب هستند و اطلاعات جالبي از منطقه به ما ارائه دادند.
پس از بر گشتن و صرف ناهار، هنرنمايي هنرمندان چيره دست و حنجره طلايي اين برنامه زيبا ، متشكل از اقايان بلوري گرامي وراند عزيز وجناب حساس و…كه امكان نام بردن از تك تك انها براي من ميسر نيست همچنان ادامه يافت كه با خواندن انواع سرودهاي محلي وسنتي توام با نواختن دف و حركات موزون!!تعدادي ديگر خاطره ايي شاد و به ياد ماندني براي همه ما ايجاد نمودند.
برنامه در ساعت 15:45 به اتمام رسيد و به سمت پائين حركت كرديم وپس از خداحافظي ،سوار بر ماشين شديم و ساعت 21:30 به منزل رسيديم…
جا دارد در يك كلام از همه دوستان و همنوردان اين برنامه شاد و ورزشي مفرح تشكر كنم..

روزي زيبا با ياران دل ودف ودريا….
عمر و عزتشان ماندگار ومانا….

 صعودبه ارتفاعات سياه مُشته

پارس گیلدا

بلده یا بلته (دروازه)
آبشار سیا مشته..!
آقای بلوری(ایستاده)وآقای راوند (نشسته)در حال هنرنمایی
عکس دستجمعی در بخش بالایی جنگل..!
محل استراحتگاه گروه
آقای راوند عزیز.از طریق فیس بوک در سال نود با هم آشنا شدیم.ایشان نودمین دوست فیس بوکی من در سال نود بودند..!
یا ایام…!

پارس گیلدا

نمایش بیشتر

مدیر سایت

من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق / چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست..! "حافظ" ......؛ نام و نام خانوادگی:حسین شعبانی مژدهی ؛ شغل: آزاد؛ تحصیلات: لیسانس در مهندسی؛ متاهل ، پدر و پدربزرگ ؛ علاقمند به طبیعت گردی و کوهنوردی و عکاسی ومستندکردن تجارب نزدیک به هفت دهه پیمایش در این محنتگه خاکی..

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا