عرف و قانون:
در اولین سالهایی که شاغل شده بودم در اداره ما مدیری منصوب شد که مخالف تدخین دخانیات بود.یکروز من را که از نظر سازمانی مستقیم بااو کار میکردم صدا کرد و گفت میخواهم بخشنامه کنیم و استفاده از دخانیات را در سطح اداره ممنوع نمائیم شما پیش نویس بخشنامه را تهیه کن!.
منهم متنی تهیه کردم و سعی نمودم به استناد برخی یافته های علمی و نظر علمای مورد احترام آن زمان ،استفاده دخانیات در محیط کار ممنوع و خاطی مستوجب اعمال مقررات شود.
آن بخشنامه انشا و امضا شد ورفت. کم کم عواقبش هویدا گشت.اول اینکه همکاران کنجکاو شدند چه کسی پیشنویس آنرا تهیه کرده و بعد هم گوشه کنایه ها شروع شد.یک روز دوستی وارد اتاقم شد و پنجره را باز کرد وسیگاری روشن کرد و تا انتهای دود شدن سیگار، سرش را بیرون از پنجره نگهداشت که هم قانون را اجرا کرده باشد و هم سیگارش را دود کرده باشد!.
روز دیگر، دوستی با کمر خمیده پیشم آمد. دلیلش را پرسیدم گفت رفته بودم فلانجا ماموریت سیگاری روشن کردم. مسئول انجا گفت اقا مگر نمیدانی دود کردن سیگار در داخل اداره ممنوع است؟. گفتم میروم بیرون.رفتن همان و سیگار کشیدن در سرما و سرماخوردگی و….همان.
گذشت تا مدیر مربوطه عوض شد و شخص دیگری جایش نشست و شکایتها علیه بخشنامه سیگار آغاز شد.مدیر جدید مراخواست و پرسید موضوع چیست؟. توضیح دادم و پاسخ جالبی داد.او گفت وقتی عرف حرف اول را میزند قانون کارآیی ندارد.
عرف و قانون