اجتماعی

عزرائیل

عزرائیل

اينو يه جايي خوندم نوشته بود تو تهران اتفاق افتاده و واقعيه…

مسافرکش بدون مسافر داشته میرفته کنار خیابون یه مسافر مرد میبینه سوارش میکنه و صندلی جلو میشینه.
یه دقیقه بعد مسافر از راننده تاکسی میپرسه: آقا منو میشناسی؟ راننده میگه: نه
راننده واسه یه مسافر خانوم که دست تکون میده نگه میداره و خانومه عقب میشینه
مسافر مرد از راننده دوباره میپرسه منو میشناسی؟ راننده میگه: نه شما؟ مسافر مرد میگه: من عزرائیلم!!(لینک) راننده میگه: برو بابا اُسکول گیر آوردی؟
یهو خانومه از عقب به راننده میگه: ببخشید آقا شما دارین با کی حرف میزنین؟
راننده تا اینو میشنوه ترمز میزنه از ترس فرار میکنه!
بعد زن و مرده با هم ماشینو میدزدن!!

پارس گیلدا

مطالب بیشتر

نمایش بیشتر

مدیر سایت

من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق / چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست..! "حافظ" ......؛ نام و نام خانوادگی:حسین شعبانی مژدهی ؛ شغل: آزاد؛ تحصیلات: لیسانس در مهندسی؛ متاهل و پدر ؛ علاقمند به طبیعت گردی و کوهنوردی و عکاسی ومستندکردن تجارب نزدیک به هفت دهه پیمایش در این محنتگه خاکی..

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا