مخالفت با قانون مترقی مشروطیت
مخالفت با قانون مترقی مشروطیت..!
بهاءالواعظین که از خُطبا و از مبارزان صدر مشروطیت بود در خاطرات خود نقل میکند:
در اوج دوره مبارزه ، یک روز عصر که وارد منزل شدم یکی از خانمهای مسن از بستگان به همراه دختر جوانش میهمان ما بود. پس از خوش وبش و احوالپرسی،آن خانم مسن از من پرسید اقا ! اصلا شما به من بگو مشروطیت یعنی چه؟شما برای چی مبارزه میکنید؟.
گفتم: مشروطیت یعنی اینکه منبعد مجلسی خواهیم داشت از نمایندگان مردم که در مجلس مینشینند و برای مردم تصمیم میگیرند و شاه انرا به وزیران میدهد تا اجرایش کنند.حکومت مشروطیت یعنی دیگر شاه تصمیم گیر نیست و بجای او مردم از طریق نمایندگانشان تصمیم میگیرند….!
خانمه گفت منکه چیزی نفهمیدم!این که گفتی یعنی چه؟.من شوخیم گرفت وبرایش مثالی زدم و گفتم اگر مشروطیت برپا شود مثلا خانمهای جوان باید با آقایان مسن ازدواج کنند و خانمهای مسن با آقایان جوان!.
دراینجا آن دختر خانم به حرف آمد و گفت :اینکه چیز خوبی نیست خیلی هم بد است .من مشروطیت را دوست ندارم…!
در اینجا خانم مُسن رو کرد به دختر جوان و گفت :ای دخترک چشم سفید نادان پُررو، یعنی تو الان کارت به جایی رسیده که با قانون مترقی و پیشرفته مشروطیت مخالفت میکنی…!
مخالفت با قانون مترقی مشروطیت