هزارویک ترانه:
هزار و یک ترانه است صدای پای آب ها در دل و جان رودها،در بیکران دشت ها و دره ها در لابلای سنگها با عشوه و کرشمه ها، در جوار سبزه ها ،گلپونه ها با رقص برگ شاخه ها گه با نسیم گه بادها با ساز وآواز سه گاه یا شور یا ماهورها،چهارمضراب بلبلان،شانه بسر، دارکوبها،گنجشکها در صبحی بارانی که شبنم مینوازد چهره گلبرگها و غنچه ها ،عزمت به جزم قله است در بیکران ابرها در زیر طاق آسمان ،فرسنگها فرسنگها…
هزار ویک ترانه است ،وصفش بیکرانه است این اوج با شاهین ها، شهبازها در شیبها به تپه ها،دامنه ها…
هزار یک ترانه است وصفش بیکرانه است جمعه ها میهمانی سیمرغ ها در قله ها ،بر قله های قاف ها…
هزار و یک ترانه هست وصفش بیکرانه هست بودن کنار سنگها و صخره ها،نوشیدن آب گوارایی از آن سرچشمه ها در کوهها در دشتها،گه برف ویا بارانها گه رعد و گاه طوفانها گاهی حضور در کلبه چوپانها اندر جوار دامها،موسیقی زنگوله های بره ها گاهی به نان میهمان کنی آن پاسبان گله ها…
اوجت فزون بر قله ها،بر قله های معرفت،بر قله های عشقها.
پارس گیلدا
هزارویک ترانه