چوپان
در غروبی که آفتاب آن رو به زوال بود چوپانی را دیدم که در آنطرف یک دره عظیم گله گوسفندان وبزهای خود را هدایت میکند تا به خانه باز گردد…
به دوستم گفتم مگر تهران چوپان هم دارد؟ پاسخ داد اینها احتمالا اهل لواسانات باشند…
چند دقیقه بعد آن چوپان به چابکی با گله خود از دره بالا آمد ودر مسیرمان قرار گرفت…
بنابراین نخستین سوال ما از او این بود:شما کجایی هستی و پاسخ شنیدم افغانستان….!
عکس:29-5-94
مسیر سیاه سنگ به شیرپلا
گاهی با خود می اندیشم چرا زمین برای برخی اینقدر تنگ و ناکافی و کوچک است که ناگزیرند برای بدست آوردن لقمه نانی آنهم نه همچین چرب و نرم رنج سفر و هجرت و فراق از خانواده و زادگاه را بر خود هموار کنند و در جایی دیگر،در محیطی متفاوت سکنی گزینند.چرا از بین همه موجودات زنده فقط ابنای بشر هستند که زندگی را بر همنوعان خود سخت و عرصه را تنگ و غیرقابل تحمل میکنند که آنان ناگزیر تن به پذیرش شرایطی غیرقایل قبول دهند؟.
قطعا حماقت و نادانی نسل بشر وتوهمات واوهاماتش مبنی بر عاقل و فرزانه بودن مسبب این ظلم نابخشودنی ست.ادعای اشرف مخلوقاتش هم مثل بقیه ادعاهای دیگر از بیخ و بن پوچ و بی اساس است.
چوپان