کوشش و امید:
در کتاب فارسی دوره ابتدایی قدیم شعری از مرحوم ملک الشعرای بهار بنام کوشش و امید درج شده بود.گویا خود مرحوم بهار هم این شعر را با الهام از یک قطعه فرانسوی بنام امید سروده بود.اگرچه بهار اسم شعرش را چشمه و سنگ نهاده است ولی وصف حال این درخت و سنگ واقع در جاده شیراز به ارسنجان است.وقتی همه راهها به بُن بست ختم میشود و سوها به کورسو تبدیل میگردد باید تلاش کرد و امیدوار بود.برای بقا چاره دیگری متصور نیست.
درنومیدی بسی امید است
پایان شب سیه سپید است.
![](https://parsgilda.ir/wp-content/uploads/2022/07/Screenshot_۲۰۲۲۰۷۲۳-۱۲۴۱۱۴_WhatsApp.jpg)
جدا شد یکی چشمه از کوهسار
به ره گشت ناگه به سنگی دچار
به نرمی چنین گفت با سنگ سخت:
کرم کرده راهی ده ای نیکبخت
جناب اجل کش گران بود سر
زدش سیلی وکفت: دور ای پسر!
نشد چشمه از پاسخ سنگ، سرد
به کندن دراستاد و ابرام کرد
بسی کند و کاوید و کوشش نمود
کز آن سنگ خارا رهی برگشود
ز کوشش به هر چیز خواهی رسید
به هر چیز خواهی کماهی رسید
برو کارگر باش و امّیدوار
که از یاس جز مرگ ناید بهبار