برش کتاب

دیوانه خانه

قطعه ایی از جبران خلیل جبران

دیوانه خانه:

در باغ دیوانه خانه ای، جوانی رنگ پریده و جذاب و شگفت انگیز را دیدم .بر نیمکتی کنار او نشستم و پرسیدم:چرا اینجایی؟.با تعجب به من نگاه کرد و گفت:چه سوال عجیبی؟.اما جوابت را میدهم.پدرم میخواست مثل او باشم،عمویم هم میخواست من مثل خودش باشم.مادرم میخواست من تصویری از شوهر دریانوردش باشم و از او پیروی کنم.برادرم هم فکر میکرد من باید مثل او ورزشگار ماهری باشم.استاد فلسفه و استاد موسیقی و استاد منطقم هم میخواستند مثل آنها باشم.مصمم بودند که من بازتاب چهره ی خودشان در آینه باشم.
پس به اینجا آمدم ،اینجارا سالم تر میدانم،دست کم میتوانم خودم باشم!.


سپس ناگهان به طرف من برگشت و گفت:ببینم؟راه تو هم به خاطر تحصیلات و مشاوره ی خوب به اینجا ختم شده؟!
پاسخ دادم:نه من بازدید کننده ام….
و او گفت:آه،پس تو یکی از آنهایی هستی که در دیوانه خانه ی آنسوی این دیوار زندگی میکنند…..!

 جبران خلیل جبران
باغ پیامبر و سرگردان

پارس گیلدا

قطعات کوتاه و سروده های جبران لیل جبران نویسنده وشاعر لبنانی در آثار برجای مانده از او بسیار دلنشین،عمیق و در خور تامل است.حتی اگر بارها و بارها خوانده شوند بازهم طراوت وتازگی اولیه را دارد وخواننده از مرور آن خسته نمیشود.

دیوانه خانه

مطالب بیشتر

نمایش بیشتر

مدیر سایت

من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق / چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست..! "حافظ" ......؛ نام و نام خانوادگی:حسین شعبانی مژدهی ؛ شغل: آزاد؛ تحصیلات: لیسانس در مهندسی؛ متاهل و پدر ؛ علاقمند به طبیعت گردی و کوهنوردی و عکاسی ومستندکردن تجارب نزدیک به هفت دهه پیمایش در این محنتگه خاکی..

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا