آئینه ها دروغ نمیگویند:
وقتی ازش پرسیدند چرا روزنامه نگار شدی؟. گفت: من از بچگی روزنامه را دوست داشتم. چون کفش نویی که پدرم میخرید همیشه یک شماره بزرگتر بود تا بتوانم چند سال از آن استفاده کنم.
سال اول مجبور بودم، داخل کفشم روزنامه بگذارم تا از پاهایم در نیاید .سال دوم از روزنامه استفاده نمیکردم چون کفش قد پاهام بود.اما سال سوم روزنامههای خیس شده را با فشار داخل کفش جای میدادم تا صبح فردا کفش تنگ پاهایم را اذیت نکند !.
آئینه ها دروغ نمیگویند
محمد احتشام
وقتی به هنگام ترخیص دانش آموزان ، گذرتان جلوی در مدرسه ایی بیفتد انبوه خودروهای شخصی و عمومی را ملاحظه خواهید نمود که با کلی حشم و خدم برای سرویس دادن دانش آموزان بسیج شده اند.بابت این موضوع چقدر وقت و انرژی وسرمایه تلف میشود بماند.نیز سایر امکانات به اصطلاح کمک آموزشی نظیر کلاسهای خصوصی و کامپیوتر و تبلت و گوشی های هوشمند و مشاوره های تخصصی فراوان که والدین بعنوان وسایل کمک آموزشی به بهانه ارتقا سطح کیفی و کمی دانش فرزندانشان تهیه و در اختیارشان میگذارند هم بماند.اینکه اینهمه هزینه ایی که بابت امر آموزش و تعلیم و تربیت بر گرده خانواده ها و مملکت تحمیل میگردد چه خروجی به همراه داشته است جای سوالی جدی ست.
نظام تربیتی و آموزشی که تهیه امکانات زندگی برای فرزندان برمبنای استفاده چندباره و چندساله و مشترک بین خواهر و برادر و فامیل و در غیاب انواع سرویس دهی های مرسوم امروز بوده بمراتب کارآتر از نظام آموزشی و تعلیم و تربیتی امروز است.چرایی این مطلب جای بحث و درنگ و تامل فراوان دارد.