حسرت اغنیا:
توی مسیر قله و شاید وسطهای راه بود که دیدم خودروی چندصد میلیونی (الان باید گفت چند میلیاردی)شاسی بلندی که دوسرنشین جوان و میانسالی به همراه دارد به سختی از لا به لای سنگها و صخره ها خودش را بالا میکشد….!
چند لحظه کنارم توقف کرد و راننده جوان سالش از من پرسید شما از پائینن می ائید(منظورش از پائین، سوباتان بود)گفتم بله چطور مگه …؟!
به سر وصورت خاک آلود و مملو از عرقم خیره شد و جوابی نداد وسرنشین میانسالش گفت هیچی فقط آفرین و درود بر شما….!
میبنید که ما با ماشین به سختی به پائین میرویم ولی دیدیم شما از پائین به راحتی بالا می آئید!با همین مختصر خدا حافظی کرد و رفت….
چند دقیقه بعد که قله را دور زدیم و در دور دستها دیدیم که آن خودرو نیز به دوستانش در دشت مملو از گل و گیاه پائین دست ملحق شد و از دور صدا ساز واواز و بزن و بکوب می آید….!
دوربینم را به منطقه پائین دست تنظیم کردم و چون فاصله خیلی دور بود با زوم ،عکسی به این شرح از آن لحظه ثبت کردمامیدوارم هیچکس حسرت این خودروهای چندصد میلیونی را نخورد که صاحبان انها حسرت خیلی چیزهای دیگر را میخورند که ندارند وشاید یکی از انها سلامتی باشد …!
دوم اینکه کاش هیچوقت پای بنی بشر به این دشتهای زیبا نمیرسید تا آن زیبایی های رویایی اینگونه زیر لاستیکها پت پهن این خوردرو های گرانقیت له و لورده نمیشد!
پارس گیلدا
حسرت اغنیا