ملبهار:
نگاه کن
چه پیر میشوند
رویاهایی که تو را نیافته
جهان را ترک میکنند…
“شمس لنگرودی”.
چهارده و پانزده خرداد سال یکهزار وچهارصد. یکی دیگر از رویاهای جمعی عاشقان کوه و کوهنوردی رقم خورد.رویایی که برای بسیاری دست نایافتنی ولی برای معدودی مردان وزنان دلباخته طبیعت بکر و زیبا به بهترین وبه خاطرماندنی ترین وجه ممکن صورت پذیرفت.
گزارش صعود به قله ملبهار(خرداد 1400)
اینبار با برنامه ریزی کادر مدیریت و مسئولان باشگاه کوهنوردی البرز رشت در ارتفاعات شهرستان شفت استان گیلان.
مبدا:روستای خرمکش و مقصد قله گرداب(یا گرداو به گویش محلی ها)و البته بعدا تغیر به مقصد ییلاق رویایی دایله سر وسرانجام به قله 2800متری با اُبهت ملبهار.
شروع برنامه در صبح روز چهارده خرداد از روستای خرمکش با ارتفاع 322 متر از سطح دریا آغاز و با انجام حدود پنج ساعت پیمایش و طی حدودا یازده و نیم کیلومتر مسیر به کمپ موسوم به فرهنگیان در منطقه شلم آجار به ارتفاع حدودا 1320 متر رسیدیم.
تراکم کوهنوردان و غیر کوهنوردان مقیم در کمپ ،ابتدا کمی موضوع اسکان را با تردید مواجه ساخت. ولی در ادامه، نگرانی ها از این بابت رفع شد ولی نگرانی دیگر یعنی متغیر بودن وضعیت هوا وریزش باران گونه مِه ،احتمال ریزش باران را برای فردای آن روز که روز اصلی اجرای برنامه بود کمی با تردید مواجه ساخته بود.
آن شب، برغم خواب ناکافی برخی از همنوردان که بخشی ناشی از رفتار افراد غیرکوهنورد ساکن در کمپ بود به هرطریق ممکن سپری شد.همه همنوردان با روحیه ایی بشاش، بتدریح بین ساعت چهار ونیم تا پنج صبح با شور واشتیاق زاید الوصفی از خواب برخاستند .
سلام صبح بخیر ها و خوش وبش های صبحگاهی و البته مشاهده روشنی هوا در پس جنگلها و کوههای مِه آلودخبر از آغاز روزی خاطره انگیز و زیبا میداد.
گزارش صعود به قله ملبهار(خرداد 1400)
در چشم برهم زدنی باروبنه همنوردان بسته شد . سر ساعت برنامه ریزی شده یعنی پنج و نیم صبح ،جملگی در خارج کمپ گوش به سخنان سرپرست برنامه دادیم که با انجام کمی حرکات کششی و نرمشی و معرفی عوامل اجرایی برنامه به پایان رسید و بلافاصله پیمایش آغاز شد.
در همان ابتدا با استقبال گرم جنگل نشینان خونگرم و میهمان نوازی گوش نوازشان مواجه شدیم . اگر چه در آن صبح سحر و در معیت ترنم باران گونه مِه جنگلی، آرامششان را برهم زده بودیم ولی گویی آنان سودای دیگری در سر داشتند.
در سمت چپمان این بلبلان و پرستوها و فاخته ها و هزاردستان و سایر اعضای ارکستر سمفونی جنگل بودند که به استقبالمان آمده بودند وزیباترین سرودهای گوشنواز زندگی ساز را برایمان به زیباترین وجه ممکنه اجرا میکردند.
از آن طرف در سمت راستمان صدای زنگوله گوسفندان و عوی عوی سگان گله و گاوها بودند که اجزای این سمفونی را تکمیل و انرژی مضاعفی به ما هدیه میدادند.گویی نیک و بهتر از ما میدانستند که پیمایشی نفسگیر در پیش رو داریم.
گزارش صعود به قله ملبهار(خرداد 1400)
بعد از پایان جنگل و در منطقه ایی موسوم به دره بینه(یا دره وینه)به منطقه استپ و علفزارهایی رسیدیم که چشمه آبی نیز در آن میجوشید.بنا به صحبتهای راهنما ،مسیر سمت چپ به سوی آرننگاه و بازار و خونی و….میرفت وما که قصد ییلاق دایله سر را در سر میپروراندیم کمی مستقیم و در منطقه ایی موسوم به لوت به سمت راست تغییر مسیر دادیم.
حالا از اینجا به بعد بود که علاوه بر آوازهای گونه گون پرستوها و بلبلان ساکن در علفزارها که گوشهایمان را نوازش میکرد ،عطر شامه نواز علفهای باران خورده نیز مشاممان را معطر میکردو سروده سهراب را در اذهان تداعی مینمود که: “از گلستانه چه بوی علفی می آید..”.
ولی موضوع تنها به اینجابسنده نمیشد و فقط عطر هوشبر علفهای باران خورده در آن ساعات اولیه صبح نبود که انرژی به رگهایمان تزریق میکرد .بلکه دیری نپائید که علاوه بر گوش وبینی حالا چشممان نیز به جمال شقایقهای زیباروی سرخ صورتی روشن شده بود که دست در دست باد صبا رخ نموده بودند و در میان علفهای باران خورده با آن قد رعنای بلندشان جلوه گر میکردند ومیرقصیدند.
دیگر ازدرخواست توقف واستراحت وصرف صبحانه و … که معمولا در پیمایشهای مطرح هست خبری نبود. همه همنوردان میخواستند با تمامی وجود از مواهب طبیعت بکمک همه حواس خود لذت ببرند و با تمامی وجود، آنر در حافظه جان خود ذخیره کنند.
گزارش صعود به قله ملبهار(خرداد 1400)
مگر میشد اینهمه زیبایی را دید و از آنها عکس وکلیپ تهیه نکرد؟.هر کدام از همنوردان از خودشان مایه میگذاشتند و از کمترین و کوچکترین لحظات، جهت تهیه عکس وفیلم استفاده میکردند بطوریکه در برنامه اصلی تیم خللی وارد نگردد .
ولی سرانجام حسادت اجزای طبیعت کار خودش را کرد.آسمان وقتی که از بالا مشاهده کرد زمین اینقدر مورد توجه ما واقع شده است نقابها را کنار زد و رخ گشود .گویی چون رقصنده ایی ماهر با پیچ و تاب روبنده بر صورت خود به قصد دلربایی،ابرها را بکمک نسیم صبحگاهی وگاهی در قالب بادی ملایم همچون حریر سپید رنگ روبنده رقاصه های چیره دست به اینطرف و آن طرف جهت دلربایی وجلب نظر حرکت میدهد.هر لحظه آنچنان تابلویی زیبا و فریبنده ایی به نقش میکشید که وصفش ناممکن است تا شاید نظر همنوردان را از زمین منصرف و بسوی خود جذب و جلب نماید.
دیگر اینجا و این لحظات چون بهشت موعود را تداعی مینمود که زیر پا و بالای سر کوهنوردان جلوه گری میکرد.غرق اینهمه زیبایی،ندیدم کسی درخواست استراحت کند ویافترت و ضعف و خستگی بر وجودش مستولی شود.آثار شور وعشق و شعف در چهره همه همنوردان موج میزد.استراحتها حساب شده ،گامهای منطقی و مدیریت زمان به بهترین شکل ممکنه سبب شد راس ساعت دوازده ظهر در ابتدای یال شمال شرقی قله ملبهار قرار بگیریم.
گزارش صعود به قله ملبهار(خرداد 1400)
با توجه به اینکه زمان در دستمان بود پس از مشورتهای سرپرست برنامه با راهنما و دیگر افراد تیم در نهایت تصمیم بر آن شد که قصد قله ملبهار نمائیم.در نتیجه این همدلی و اراده وتلاش همه همنوردان ومدیریت سرپرست برنامه حدود ساعت یک و ربع به قله زیبا و با اُبهت 2800متری ملبهار رسیدیم.
دست در دست هم دادیم و سرود قله خواندیم تااین فتح و ظفر را جشن بگیریم و در قاب خاطراتمان ثبت و ضبط نمائیم . حدود ساعت یک ونیم ظهر،قله را ترک و راه ییلاق گمبو و دایله سر را در پیش گرفتیم.در مسیر برگشت که متفاوت از مسیر رفت بود در سر یک دوراهی که یک راهش به سمت ییلاق سوته بود وراه دیگرش به سمت آبشار دودوزن می آمد در منطقه ایی موسوم به آبشار بره سر به سمت راست حرکت وبعد از ساعتی پیمایش در مسیر جنگلی قرار گرفتیم .
گزارش صعود به قله ملبهار(خرداد 1400)
در نهایت در ساعت 9 شب بعد از حدود سی و چهار و نیم کیلومتر پیمایش(یازده و نیم کیلومتر در روز اول و بیست و سه کیلومتر در روز دوم)و صرف نوزده و نیم ساعت زمان(پنج ساعت در روز اول و چهارده و نیم ساعت در روز دوم) این پیمایش دلپذیر با خاطراتی شیرین و لبسوز ولب دوز به اتمام رسید…
جا دارد از باشگاه کوهنوردی البرز که این برنامه زیبا را تدارک دیدند مخصوصا سرپرست خوش اخلاق و فهیم این برنامه دلپذیر جناب آقای امیر رجب زاده و نیز بقیه عوامل زحمتکش و دوست داشتنی برنامه صمیمانه تشکر و قدر دانی گردد. ..
به امید تکرار چنین برنامه های خاطره انگیز به یاد ماندنی.
لازم به توضیح میدانم که قبلا دوبار دیگر واز دو مسیر دیگر نیز به این قله زیبا صعود کرده بودم که گزارش آن صعودها را میتوانید با کلیک روی لینکهای زیر بخوانید:
صعود به قله ملبهار
این متن را با شعر زیبای استاد فریدون مشیری به پایان میبرم.
آتشِ عشق
بهشت است،
میندیش
و بیا…!.
فریدون مشیری
به پایان آمد این دفتر ولیکن حکایت همچنان باقیست…
پارس گیلدا
ملبهار