وقتی باد دست به شانه میشود:
بقول شاعر…مهدی مظاهری
زلف را شانه مزن ، شانه به رقص آمده است
من که هیچ… آینه ی خانه به رقص آمده است
من و میخانه ی متروک جوانسالی ها
ساقی بی می و پیمانه به رقص آمده است
مردم شهر نظرباز و تو در جلوه گری
یار می گرید و بیگانه به رقص آمده است
شعری از آتش دیدار به لب دارد شمع
عشق در پیله ی پروانه به رقص آمده است
باد هر چند صمیمانه دویده است به خاک
برگ پاییز غریبانه به رقص آمده است
باز در سینه کسی سر به قفس می کوبد
به گمانم دل دیوانه به رقص آمده است
عکس:آذر 95-ارتفاعات منجیل..گیلان
در ارتفاعات بالای 1700-1800متر از سطح دریا که کم کم غلظت اکسیژن کم و به همان نسبت ارتفاع درختان جنگلی کم وکمتر شده تا برسد به بوته و علف وخار و…،تراکم درختان نیز کمتر میشود.گاهی این کاهش تراکم آنقدر زیاد است که انگار تک درختی از جنگل عقب مانده و به تنهایی در بیابانی برهوت نفس میکشد.زندگی این نوع درختان در چنین شرایطی خیلی سخت است چون در قبال عوامل و پدیده های طبیعی هیچ درختی دیگری نیست که کمک آنها باشد بلکه خود درخت باید از خودش در قبال هر اتفاقی مراقبت ومواظبت کند.
از جمله این پدیدهای آزاردهنده درختان، باد است.مخصوصا در مناطق جنوب گیلان مثل رودبار ومنجیل که درگیر بادهای موسمی شدید هستند در بخشهایی از کوه،کریدورهایی وجود دارد که جهت وزش باد از یک سمت به سمت مخالف است ودر طول سال تغییراتی ندارد.در نتیجه درختانی که در معرض اینگونه ورزشها قرار دارند دقیقا شاخه هایشان در مسیر وزش باد رشد میکند و آرایش می یابد. گویی طبیعت بکمک باد دست به شانه شده است.