شقایق و حدیثی دیگر
شقایق گفت با خنده نه بیمارم نه تب دارم اگر سرخم حدیث دیگری دارم
شقایق و حدیثی دیگر:
دوستان گویند سعدی خیمه بر گلزار زن
من گلی را دوست میدارم که در گلزار نیست..!
هفته قبل ودر صبح روز سیزده فروردین یعنی روز طبیعت، در مسیر دو صبحگاهی روزانه ام در خلوت خیابان ، پاکبان محترمی را دیدم که برغم داشتن گاری،زباله های خیابان را جمع و در رودخانه مجاور می ریخت!
به هنگام رد شدن از کنارش بعداز سلام و صبح بخیر با خنده ایی که موجبات رنجش خاطرش نشود گفتم:
وقتی در روز طبیعت مامور طبیعت چنین بلایی متوجه طبیعت نماید وای به حال مردمان دیگر! سرش را پائین انداخت وچیزی نگفت ! کسی چه میداند شایدهم گفت ولی در دلش! یا شرمنده شد و دلریش از کرده اش!یا نه ،مصمم و نیش ونوشی هم نصیب این دونده به مقصدنرسیده کرد!
هرچه بود گذشت تا دیروز ودر همان حوالی که او طبیعت را نوازش میکرد و البته دیگزان هم حتما به تاسی از او،بوته هایی از شقایق های زیباروی با غنچه های نوشکفته را دیدم که در در آن بیغوله مملو از نخاله های ساختمانی و بقایای زباله و ….دست در دست نسیم صبحگاهی وآوازخوان به رقص و پایکوبی مشغول بودند.روز بعد یعنی امروز بیست فروردین۱۴۰۰ با دوربین رفتم و عکسها یی از مراسم بزمشان گرفتم.بقول استاد بی بدیل سخن سعدی بزرگ،قدرعافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید…!
در آن مدتی که در استان کویری و کم آب و کم رطوبت کرمان شاغل بودم فهمیدم که پرورش فضای سبز ونهال و گل و گیاه چقدر زحمت ورنج ومرارت وهزینه به همراه دارد، تازه باهمه این تفاسیر نمیشود آنچه که دلخواه است.و میدیدم که متولیان شهر با جاسازی درختان مصنوعی پلاستیکی به کمک جلوه های نوری سعی در سبز کردن کوچه و خیابان داشتند…
واینجا که طبیعت همه این مواهب را بدون مزد و منت در اختیارمان گذاشته کاش قدرش را میدانستیم وبی محابا اینگونه به آلایشش کمر نمی بستیم….
گاهی در پیمایش برخی مسیرهای کوهستانی، منطقه ایی را میبینیم که عاری از آب و چشمه و رودخانه هست ولی مملو از انواع گونه های گل و گیاه ودرخت که به لطف رطوبت هوا، سر برافراشته و به خورشید سلام داده اند..!
گیاهان و درختان مفیدترین موجودات روی زمینند، بسیاربسیار مفیدتراز انسانها…!
حکم ریه طبیعت را دارند،اکسیژن سازند و حیاتبخش، بر خلاف انسانها که مصرف کننده اکسیژنند و مخرب و غارتگر طبیعت..!
تا سینه هایمان به خس خس نیفتاده وریه هایمان مملو از ویروس جهل و ناآگاهی و خودخواهی نشده و زمین را قربانی ندانم کاریهای خود نکردیم قدرشان را بدانیم…!
بارها روی از پریشانی به دیوار آورم
ور غم دل با کسی گویم به از دیوار نیست
پارس گیلدا
شقایق و حدیثی دیگر