معلم و محبت و مدرسه
در دورانی که نه کلاسهای خصوصی رایج بود و نه جزوات و کتب کمک آموزشی متنوع،معلمینی بودند از جنس آسمان با حقوق اندک و بدون هیچگونه چشم داشتی،آنچنان با عشق،آیات آسمانی علم را با گچی که به رنگ لباس فرشتگان بود روی تابلوی سیاه کلاس شرح و بسط میدادند که همانجا ابلیس نادانی و جهل به سجده می افتاد و به این خدایان روشنگر روزگار ایمان می آورد.
امروزه به یُمن وجود انواع ماشینهای محاسبه گر و تبلت و….شاید حل سوالات این ورقه زمان زیادی نبرد ولی در عصری که این سوالات طرح شد از هیچکدام از این مظاهر تکنولوژی خبری نبود و دانش آموزان خود می بایست به استناد آموخته ها ودانش خود، مسائل را حل کرده و ارائه می نمودند.
بی شک این مهم میسر نبود مگر به لطف وجود معلمینی از جنس فرشتگان آسمانی که وقتی وارد کلاس می شدند به جان می کوشیدند که صحیفه قلب آموزندگان را به روشنی هرچه تمامتر به انوار علم مشعشع نمایند.
زنده یاد مشیر بازغی
زنده یاد مشیر بازغی یکی از این نوادر عصر نوجوانی و جوانی ما بود.معلمی خوش پوش،خوش قامت با موهایی انبوه که گویی در گذر ایام به سجده غبار گچ به سپیدی گرائیده است،بسیار مصمم بسیارجدی،بسیار با سواد با زبانی گویا و متین…
از لحظه لحظه کلاس جهت یاددادن استفاده میکرد و مطالب درس خسته کننده مثلثات با آن فرمولهای عریض و طویل را آنقدر شرح و بسط میداد و تکرار میکرد تا مطمئن شود حتی آخرین نفر آخرین تخت کلاس هم کاملا فهمیده باشد.
در دوران تحصیلم از نوادر معلمینی بود که درسش را فی المجلس سرکلاس متوجه می شدم و نیازی به خواندنش در خارج از کلاس نداشتم.در کلاس دهم معلم حساب استدلالی ما بود ودر کلاس یازدهم معلم مثلثات.به ندرت دانش آموزان را به اسم خطاب می کرد ولی من افتخار این را داشتم در آن دو سال رویایی یکباربه اسم خطابم نماید وآن وقتی بود که بعد از امتحانات ثلث دوم کلاس یازدهم، کنجکاو شده بود بداند صاحب ورقه ایی که توانسته از او نمره ۱۹/۷۵ بگیرد چه کسی است!
متاسفانه بجز این ورقه به دستخط آن مرد فرهیخته و آنچه از چهره اش به خاطر دارم عکسی از او حتی در فضای مجازی نیافتم که در اینجا قرار دهم!
اگرچه میدانم راهش سخت و در این زمانه کمترکسی را یارا وعشق رفتنش هست ولی بازهم می گویم روحش شاد و یادش جاودان و راهش پر رهرو باد.
معلم و محبت و مدرسه