گزارشات طبیعت گردی و کوهنوردی

مقر خداوند الموت

بازدید ازمقر خداوند الموت

مقر خداوند الموت:

میعاد با مقرفرماندهی خداوند الموت …!

در یک روز آفتابی و پس از طی سیصدکیلومتر راه که بیش از یکصد کیلومترآن ،جاده هزارچم وهزار پیچ کوهستانی ولی زیبا و سرسبز ورویایی با برخورداری ازپوشش انواع درختان میوه شامل انگور وهلو وگردو و سیب وگندمزارهای زیبا ،بقول استاد سخن شیخ اجل ،گویی که فراش باد صبا بر ان فرش زمردین گسترانیده است بود،به قلعه الموت رسیدیم.

یعنی شش ونیم صبح که راه افتادیم تقریبا سرِ ظهربه قلعه رسیدیم. بلافاصله راه افتادیم .پس از طی چند ده پله وارد قلعه شدیم. دژی نظامی متروکه واقع در پشت صخره ایی عظیم به ارتفاع 2160 متر از سطح دریا در جوار روستای گازرخان منطقه الموت قزوین.در فضای درون قلعه بکمک ماشین تخیلی زمان وبر اساس رمان تاریخی شادروان ذبیح الله منصوری، هزارسال عقب گرد کردیم. همه جای این قلعه مرموز ، مهیج ودیدنی بود.از سازه اش ومکانیزم شیب بندی شیروانی ها وهدایت آب به آب انبارها جهت ذخیره واستفاده به هنگام محاصره و جنگها تاانبار سیلوی غلات ونحوه ذخیره کردن گندم در آن تا تنور پخت وپزنان تا دژ مسحکم تو در توی پادگانی و دالانها وتونلهای متداخل آن و ….

سه یار دبستانی

حسن صباح یکی از سه نفریار دبستانی معروف است که اسامی آنها را در کتب قدیمی !تاریخ دبستان ودبیرستان شنیده ایم. حمدالله مستوفی روایت میکند حسن این دژ مستحکم را که در قرن سوم هجری و به منظور اهداف نظامی  بنا شده بود جهت نیات خود متصرف شد(483 ه-ق).گویا میخواست با فرماندهی و تربیت نیروهای فدایی در این قلعه  ،عمال خلفای عباسی وحتی خود خلیفه را بمرور از بین ببرد.در روز موعود که وقتش را قرار بود بموقع به یارانش اعلام کند قیام کند وآئین کهن ایرانی را بر پای دارد.از این سه یاردبستانی، حکیم عمر خیام از همان اوان نوجوانی قید سیاست را زد و به نجوم وریاضیات و ادبیات و شعر،روی آورد. نظام الملک کار دیوانی وسیاست برگزید ووزیر ملک شاه سلجوقی و فرزندش شد وسرانجام نیز در این راه سر نهاد.

حسن صباح نیز رهبر مخالفان گردید وبرای نیل به اهدافش، پس از طی مراحل پر فراز ونشیب ودر اواخر عمر خویش به مدت سی و پنج سال در این قلعه سکنی گزید ورهبری نهضت اسماعیله وملاحده را برعهده گرفت. او هیچگاه از این قلعه خارج نگردید.در همانجا هم از دنیا رفت.بعد از او ،پیروانش بمدت یکصدوهفتاد وپنج سال در این قلعه حضور داشتند. قلعه در نهایت بدست هلاکوخان مغول(قرن هفتم ه-ق)  فتح و بساط فرقه اسماعیله جمع شد .
اگر چه گویا الان هم این فرقه در کشور مصر پیروانی دارد!.

صدای سُم ستوران فدائیان

البته اقامت ما در این قلعه به شب نیانجامید تا ببینیم آنطور که مرحوم ذبیح الله منصوری شرح میدهد ایا هنوز هم شب هنگام ،صدای سُم ستوران مبارزان وفدائیان حسن صباح در اطراف واکناف این قلعه بگوش میرسد یا نه؟!

در مورد حسن صباح و فِرِق  اسماعیلیه و ملاحده کتابهای زیادی نوشته شده است.ولی شیواتر وشیرینتر از روایت مرحوم ذبیح الله منصوری در اثر ماندگارش یعنی رمان تاریخی” خداوند الموت “ندیدم. لذا برای اطلاع بیشتر از چند و چون موضوع ارجاع میدهم شما را به آن کتاب.

چند عکس دیگر

مخزنی که راهنما میگفت احتمالا همان آب انبار قلعه باشد.این آب ماحصل بارش باران است.شیب بندی سقف ساختمانهای قلعه بگونه ایی طراحی شده که به هنگام بارش باران همه آبهای به این مخزن که کلا با گِل ایزوله شده است هدایت شده و نگهداری شود.با توجه به اینکه تقریبا هزار سال از بنای قلعه گذشته و قلعه متروک است و نگهداری خاصی هم صورت نمیگیرد وبازدید ما هم در خرداد بود ولی این مخزن همچنان دارای آب بوده است.
آجرهای ذوزنقه ایی شکل که در سازه قلعه مورد استفاده قرار گرفته است.توضیح دادند که خاک این آجرها مربوط به منطقه الموت نمیباشد.در عین حال در زمان احداث قلعه، حتی تا حال حاضر هیچ کوره آجرپزی در این مناطق وجود نداشته و حدس قریب به یقین میزدند همه این اجرها از منطقه ششصد هفصد کیلومتر دورتر وتوسط چهارپا به این منطقه واین ارتفاع منتقل شده و مورد استفاده قرار گرفته است.
اینجا یکی از دخمه ها و دالانهای قلعه بود.نردبانی سه متری که سر آن مشخص است گذاشته بودند تا بازدید کنندگان یک به یک پائین بروند ووارد اتاقها و تونلهای مربوطه شوند.برخی ترسیدند وبعضیها رفتیم منتهی نه تا انتها که تا همان اوایلش.بشدت تاریک بشدت خوفناک.اگر کسی کتاب خداوند الموت را بخواند وبه بازدید این قلعه برود آنوقت شاید خوفش از این دالانها زیاد هم بیراه نباشد.
روستای زیبای گازرخان از بام قلعه
اینجاهم دریاچه معروف و دیدنی اُوان است.در مسیر برگشت مورد بازدیمان قرار گرفت.

پارس گیلدا
مقر خداوند الموت
پنجم خرداد نودوشش

مطالب بیشتر

نمایش بیشتر

مدیر سایت

من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق / چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست..! "حافظ" ......؛ نام و نام خانوادگی:حسین شعبانی مژدهی ؛ شغل: آزاد؛ تحصیلات: لیسانس در مهندسی؛ متاهل ، پدر و پدربزرگ ؛ علاقمند به کتاب،طبیعت گردی و کوهنوردی و عکاسی ومستندکردن تجارب نزدیک به هفت دهه پیمایش در این محنتگه خاکی... هیچ چیز مقدستر از آگاهی نیست و آگاهی یعنی مطالعه و مطالعه و مطالعه...

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا